کسروی مردی دانشمند بود و اگر فقط اوقات خود را صرف تحقیقات تاریخی می نمود، می شد تصور کرد که آثار ارزنده ای از خود به یادگار می گذاشت، و نامش به نیکی بر سر زبانها باقی می ماند. اما متاسفانه از زمانی که پاک دینی را ابداع کرد، کتب تحقیقی وی از جنبه بی طرفی خارج شد، و نام عده ای از دانشمندان هم عصر خود را که قبل از داعیه پیامبری با آنان یار غار بود، و فقط در مدعای وی هماهنگ نشدند، به زشتی از آن ها نام برد که کتاب «دادگاه» او موید گفتارم می باشد. کسروی سال ها در کسوت روحانیت به سر برد و مدتی امام جماعت بود. کسروی چون به زبان ترکی و عربی مسلط بود در هنگام اقامت در تبریز به آثار دانشمندان ترکیه که در آن روزگار مقر خلافت خلفای عثمانی بود، و در زمان سکونت در شوشتر به آثار دانشمندان مصری نیز آشنا شد، وی درصدد برآمد با خرافات به مبارزه برخیزد و مانند دیگر تلامذه سید جمال الدین اسدآبادی اتحاد اسلامی را وجهه همت خود سازد، نشریه ای به زبان عربی در بغداد منتشر می شد به نام «استقلال ایرانیان» و از جنبه نژاد آریایی مخالف و دشمن اعراب بوده و ملت یهود را نسبت به خود نزدیک تر دانسته و اقدامات اتحاد اسلامی را به دیده قبول نپذیرفته است. هیچ یک از نویسندگان عرب آثار قلمی کسروی را تایید و یا تکذیب ننمودند. لذا پس از سپری شدن سال ها افکار کسروی دگرگون شده و زمزمه پیامبری را نصب العین خود قرار داده، و خود را رهنما و کتاب «ورجاوند بنیاد» را تدوین و منتشر نمود، و با فرا رسیدن قتلش برنامه وی اتمام نپذیرفته و عده ای پیروانش پس از وی به حزب توده روی آوردند، در صورتی که کسروی سخت مخالف اندیشه دکتر ارانی و یارانش بود.