«فکر نکن تنهایی» آخرین کتاب الیف شافاک است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. او در این کتاب به موضوع های مختلفی همچون ادبیات، هویت زن، مسائل اجتماعی و زندگی شخصی خود پرداخته است.
ساختار کتاب «فکر نکن تنهایی» شبیه به کتاب «شمسپاره» و شامل یادداشت هایی با بن مایه اجتماعی و ادبی است و دغدغه ها و نگاه شافاک به مسائل اجتماعی را منعکس می کند. این یادداشت ها در یک سال اخیر در مطبوعات مختلف خارجی به چاپ رسیده است.
رمان نویس ها موجودات عجیبی هستند که تشکیل یافته اند از گوشت و استخوان و هوش و قلبی با احساس؛ آشفتگی ای که در اعماق شان ریشه دوانده، غرور بی حد و مرزی که درونشان را در بر گرفته است. آدم هایی که در جست وجوی چیزی هستند و عاشق نامیرایی اند.
ما خدایان کوچکی هستیم، یعنی روی کاغذ و میان کتاب ها. زندگی را رسم می کنیم، شخصیت ها را خلق می کنیم، خیال می کنیم کار ما همین است. طلبکار هستیم، آن هم خیلی. ته دلمان انتظار داریم از ما تقدیر و تمجید شود. دوست داریم اطرافیان ما شیفته ما شوند؛ با اینکه می دانیم این، توقع بیهوده ای است. فکر می کنیم درست در مرکز هستی قرار گرفته ایم، برای همین چنین توقعی داریم و این انتظارمان هیچ پایانی ندارد. در قدم بعدی فکر می کنیم که مرحله بعدی را پشت سر بگذاریم. اما خبر نداریم خیال نامحدودی که به ما الهام می دهد، در آن واحد برای ما هم زهر محسوب می شود، هم پادزهر. قصه ها، قصه های دیگر را خلق می کنند. هیچ وقت نوشته هایمان نمی تواند قانع مان کند، برای همین همیشه به فکر نوشتن چیزهای دیگر هستیم. با قناعت میانه ای نداریم. برای همین چون زیاد همدیگر را دوست نداریم، چون در آینه همدیگر تنها صورت خود را می بینیم، تنها رمان نویس ها هستند که از ادبیات سودی نمی برند.
برایت با کلمات پیچک ها بافته ام. شب ها که چشم هایت را می بندی، وسط آن لحظه بی همتای خواب و بیداری هستی، وقتی میان جن ها تک و تنها می مانی، آن ها را ببویی و به یاد بیاوری. برایت لباسی از حرف ها بافته ام تا با افتخار بپوشی و هیچ وقت سردت نشود. لباسی از مخمل ضخیم، با نخ هایی طلایی. اولین حرف اسمت را رویش دوختم؛ بی صدا و صمیمانه، بی آن که کسی باخبر شود، درست مثل سوگندی که تنها خداوند آن را می شنود.
از وقتی ملت عشقو خوندم عاشق خانم شافاک شدمو کتاباشونو میخونم
کتاب بسیار جالب و باارزشی هست بنظر من. در کشور ما بسیاری از نویسندهها با یک یا چند کتاب شناخته میشن و یک تصویر تک بعدی ازشون در ذهن عامه شکل میگیره و گاهی فاصله زیادی با شخصیت و طرز فکر واقعی اون نویسنده داره. بنظر من الیف شافاک یکی از همین نویسندهها هست و اغلب مخاطبین ایرانی ایشون رو با ادبیات عاشقانه و عارفانه میشناسن. این کتاب و چند کتاب دیگه از الیف شافاک که نوشتهها و مطالب پراکنده ایشون در مجلات و روزنامههای مختلف و درباره موضوعات متنوع هست و برای شناخت بهتر نویسنده عالیه
ناپاک استانبول رو ندارین؟