منوچهر مطیعی (آذر ۱۳۰۴–۱۱ مهر ۱۳۷۶) مترجم، داستاننویس و فیلمنامهنویس سینمای ایران است. به سال ۱۳۰۴ در خیابان ناصرخسرو تهران در خانواده ای متوسط پا به عرصهٔ وجود گذارد، به مدرسه نظام رفت و دانشکده افسری را به سبب علاقه به ادبیات نیمه تمام رها کرد و نویسندگی را آغاز نمود. نخستین کتاب داستان او با عنوان «گل آقا» در هفده سالگی اش منتشر شد و همین امر وی را به کارش بیشتر علاقهمند ساخت. در دهه ۱۳۲۰ به مطبوعات راه یافت و با نوشتن داستان و پاورقی راه آینده خود را یافت. سالها با مجلات ترقی، امید ایران، روشنفکر، تهران مصور، سپید و سیاه و همچنین آسیای جوان همکاری میکرد و با اسامی مستعار پرند، عقاب و م. تهرانی مینوشت. آخرین مجله ای که آثار بسیاری از او را به چاپ رساند زن روز بخصوص در دو دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بود؛ و شهرت وی در همین بیست سال به اوج خود رسید. در خلال همین سالها بود که برای رادیو ایران داستا شب و داستانهای جمعه را مینوشت. از سناریوهایی که به رشت تحریر کشید چند تا به فیلم سینمایی تبدیل شد. در وصیت نامه اش به خواهرش ناهید مطیعی نوشتهاست که مجموعاً ۵۳۰ کتاب و نزدیک به ۷۰۰ عنوان بر سر دوراهی در مجله زن روز از او به چاپ رسیده. مهمترین کتابهایش عبارتنداز: زندگی پیامبران، ترنک طلایی، مردی که عشق میخرید، دزدان خلیج فارس، شیرین بانو، شاهین طلایی، راز، خوابنامه، کلبه آنسوی رودخانه (که بعداً به صورت فیلم هم درآمد) و راسپوتین. آخرین کتاب او به عنوان یعقوب لیث نیمه تمام ماند. از منوچهر مطیعی یک دختر و سه پسر به یادگار مانده که یکی از آنها به نام مهرداد در پاریس ئر مجلهٔ هنری ممارت به نقاشی میپردازد و نزد همکاران شهرت و اعتبار بسیار دارد، یکی از دخترانش، به نام مهرک نیز هنرمند و طراح است که در آلمان کار میکند. مطیعی شاعر هم بود که بیش از دو هزار بیت قصیده سرودهاست.