سال 1362 در خانواده ای فرهنگی ارتشی در میمه اصفهان به دنیا آمدم. پدر بسیار سخت کوش، بلندپرواز و به شدت ریسک پذیر بود و روحیه اش با شغل دولتی سازگار نبود. وقتی نه سالم بود، پدر خودش را از ارتش بازخرید کرد و در بخش معدن به کارآفرینی مشغول شد. تا زمان ورود به دانشگاه در میمه بودم و برای ادامه تحصیل به اصفهان رفتم. پدر طی دوران ابتدایی تا دبیرستان هفته ای یکبار به خانه می آمد. من بیشترین تاثیرپذیری را از مادر داشتم. مادرم فرهنگی بود. به خاطر کار مادر همیشه زیر ذره بین بودم. باید همیشه درس هایم را به نحو احسن پس می دادم. از چهار سالگی خواندن و نوشتن یاد گرفتم. تا دبیرستان موظف بودم همیشه بیست بگیرم. نه تنها در درس بلکه در تمامی موضوعات باید بهترین بودم. تقدیرنامه های فراوانی در شعر و متون ادبی دارم. حتی در استان اصفهان ملقب به پروین اعتصامی کوچک بودم. اما در دانشگاه ذهنم کاملا به سوی صنعت کشیده شد و از روحیات لطیف و شعر دور شدم. در انتخاب رشته دبیرستان با مشکل انتخاب مواجه بودم چون همه رشته ها را به نوعی دوست داشتم و توانایی لازم آن را هم داشتم. خلاصه رشته تجربی را انتخاب کردم. کل زندگیم را به درس خواندن گذراندم به غیر از پیش دانشگاهی که کلا در تخیلات گذراندم. به علت استرس زیاد و تمرین نداشتن در زمانبدی برای کنکور پزشکی قبول نشدم ولی زمین شناسی دانشگاه اصفهان قبول شدم. نمی خواستم به دانشگاه بروم ولی مادرم مرا منصرف کرد و گفت: در همین رشته تا مقطع دکترا پیش برو. علاقه به زمین شناسی نداشتم هم سخت بود و هم نمی دانستم برای چی من این درس ها را می خوانم و وقتی دانشجویان پزشکی را می دیدم برای انصراف از رشته ام راغب می شدم. تقریبا هر ترم برگه انصراف در دست داشتم. نهایت کارشناسی زمین شناسی را گرفتم.
سال85 به واسطه ازدواجم به تهران آمدم. همسرم شرکت عرش گستر را سال 79 تاسیس کرده بود که بعدها تغییراتی داد و شرکت تجارت الکترونیک عرش گستر را ثبت کرد. چون تنها بودم همسرم پیشنهاد داد که چند روز در هفته به شرکت بروم. همیشه در پی محصولات و کارهای خاص بود. از من خواست به عنوان سرچر در شرکت باشم. بعد از آن شرکت در بخش حفاظت الکترونیک مدیری آورد که کارهایش را قبول نداشتم. از همسرم خواستم بخش الکترونیک را به من بسپارد. اوایل فعالیت شرکت، تولید بود. شرکت ما را چند تن از دانشجویان علم و صنعت و دکترای متخصص در این رشته که تفکرهای بالایی در مورد تولید داشتند هدایت می کردند. بعدها به علت دردسرهای زیاد در بخش تولید اقدام به واردات کردند. یکسری قطعات الکترونیکی برد مدار چاپی برای فعالیت خودشان وارد می کردند که به دلیل عدم وجود این قطعات در بازار ایران مشتریان خاص آن پیدا شدند و بخش الکترونیک شرکت برای ارائه محصول به مشتری ایجاد شد. این بخش برای جذب مشتری بیشتر نبود بلکه بیشتر به دید تخم مرغی در سبد دیگر بود. اکثر فروش برای شرکت های دوستان و همکاران انجام می شد که عدد فروش آن در واقع چیزی نبود.
برای مدیریت این بخش یک برنامه دوماهه تدوین کردم و خود را موظف کردم طبق برنامه این مسیر را طی کنم. آن زمان کتاب های بازاریابی و سیستم ام بی ام نبود حتی آشنایی با ایزو نداشتم؛ اما برنامه ریزی من طبق این اصول و قوانین بود. طرح کسب و کار و متریال های بازاریابی را آماده کردم. شاید اولین شرکتی بودیم که در حوزه سایت فعالیتهای دیجیتال مارکتینگ را شروع کردیم. ظرف مدت سه ماه رقم فروش شرکت عرش گستر را از 8 میلیون تومان به 150 میلیون تومان رساندم. در حال حاضر ما یکی از بزرگترین قطب های صنعت الکترونیک کشور هستیم و 1800مشتری برای قطعه مدار چاپی، سفارش سازی مهندسی معکوس، تولیدات تجهیزات مخابراتی و هوا فضا در بخش الکترونیک داریم. دوره های ممیزی ایزو را گذارندیم و شرکت را فرآیند محور چیدیم و الان به راحتی می توانیم اداره کنیم. اگر عضوی نباشد سیستم راکد نمی ماند.
بخش الکترونیک عملا مرا قدرتمند ساخت؛ چرا که متوجه شدم که در کسب و کار و بیزینس چقدر می توانم موفق باشم. سال 90 هنگامی که برای دریافت ایزو اقدام کردم بعد از مشاهده ضعف هایی در بخش حفاظت الکترونیک وارد آن شدم. معتقد بودم باید ایزو را در شرکت عملی کنیم و فقط صرف داشتن گواهی نباشد. این به ارتقای شرکت کمک زیادی کرد.
برای آرامش درونی ام ارشد مدیریت تکنولوژی و دکترای کسب و کار خواندم اما از لحاظ علمی راضی نیستم و در پی قبولی در دانشگاه تهران هستم که جزو آرزوهایم است. اما این دوران و مدارک در کسب وکار به دردم نخورد چرا که در حوزه کسب وکار از لحاظ زمان دروس دانشگاهی به روز نیستند. هنگام تحصیل متوجه می شوی اگر فلان کتاب را به جای برداشتن فلان واحد و گذراندن سه ماه در ترم می خواندید زودتر به نتیجه می رسیدید. کسی که کارش بیزینس است باید دوره ببیند ولی کسی ارشد و دکترا می خواند که بخواهد کارهای پژوهشی انجام دهد. باور یک پروژه کلی است؛ که می تواند باور به خودم و باور به کاری که انجام می دهم باشد. وقتی خودباوری بالایی داشته باشید در ایجاد انگیزه و پیشرفت در کاری که انجام می دهید تاثیر فوق العاده ای دارد. وقتی وارد شرکت شدم و توانستم بخش الکترونیک را گسترش دهم خودباوری در من ایجاد شد و تا به امروز با من است.