«آگاتا کریستی» نویسندهای پُرکار بود که 66 رمان کارآگاهی و 14 مجموعه داستان کوتاه را در طول مسیر حرفهایِ پربار خود خلق کرد. «کریستی» که اکنون با لقب «ملکهی داستان های معمایی» شناخته می شود، در خانوادهای نسبتا ثروتمند متعلق به طبقهی متوسط جامعه در جنوب غربی انگلستان به دنیا آمد، و از همان ابتدا علاقهی خود به کتاب ها را نشان داد. او در نوجوانی به نوشتن داستان کوتاه روی آورد و در طول جنگ جهانی اول، شروع به خلق رمان های کارآگاهی کرد.
اثر نخست «کریستی»، کتاب «ماجرای اسرارآمیز در استایلز»، در سال 1920 به انتشار رسید و شخصیتی ماندگار را به مخاطبین معرفی کرد: کارآگاه «هرکول پوآرو»، کاراکتری که در نیمی از رمان های «کریستی»، به علاوهی پنجاه داستان کوتاه و دو نمایشنامه، در مرکز توجه قرار گرفت.
«آگاتا کریستی» چند سال پیش از درگذشت خود در سال 1976 در 85 سالگی، فهرستی از ده اثر برترِ خود را ارائه کرد. این نویسنده در پاسخ به مترجمی ژاپنی که از او دربارهی برترین آثار خودش پرسیده بود، در سال 1972 نوشت:
«انتخاب هایم در مورد ده اثر برتر خودم، بدون تردید با گذشت زمان تغییر می کند، چون هر چند وقت یک بار پیش می آید که به دلیلی، مثلا برای پاسخ دادن به سوالی که از من پرسیده شده، یکی از کتاب های قدیمیام را دوباره می خوانم، و نظرم را دربارهاش تغییر می دهم—گاهی فکر می کنم داستانم بسیار بهتر از چیزی است که قبلا تصور می کردم، و گاهی فکر می کنم به اندازهای که تصور می کردم، خوب نیست.»
در ادامهی این مطلب، ده اثر برتر «آگاتا کریستی» را به ترتیب زمان انتشار، به انتخاب خود «آگاتا کریستی» با هم مرور می کنیم.
کتاب «قتل راجر آکروید» (1926)
«کریستی» بیان می کند که این داستان، «یکی از آثار مورد علاقهی همیشگی» برای او است. کتاب «قتل راجر آکروید»، سومین رمان با حضور «هرکول پوآرو» به حساب می آید، و کارآگاه بلژیکی در این داستان، برای استراحت به روستایی کوچک در انگلیس به نام «کینگز اَبِت» می رود. در آنجا، زنی ثروتمند به نام «خانم فِرارز» به شکلی غیرمنتظره دست به خودکشی می زند—و روز بعد، جسد نامزد او، «راجر آکروید»، پیدا می شود. «پوآرو» به درخواست «فلورا»، دختر «آکروید»، استراحت را کنار می گذارد و تحقیقات خود را برای حل معمای این پرونده آغاز می کند.
این داستان معمایی از «کریستی»، در سال 1931 مورد اقتباس قرار گرفت و به نخستین فیلم ناطق بر اساس آثار او تبدیل شد. همچنین، کارگردان و بازیگر آمریکایی برجسته، «اورسون وِلز»، داستان «قتل راجر آکروید» را در سال 1939 در قالب یک نمایش رادیویی مورد اقتباس قرار داد.
«خانم فِرارز» پنجشنبه شب، شانزدهم سپتامبر، درگذشت. جمعه هفدهم، حوالی هشت صبح دنبالم فرستادند، ولی دیگر نمی شد کاری كرد. ساعت ها پيش مرده بود. كمی پس از ساعت نُه به خانه بازگشتم. درِ ورودی را با كليدم باز كردم و مخصوصا چند لحظهای بيش از معمول در هال ايستادم، برای درآوردن پالتو و برداشتن کلاه. در حقيقت منقلب بودم و دلواپس. ادعا نمی کنم كه از همان لحظه حوادثی را كه در هفته های آينده رخ دادند، پيشبينی مي كردم؛ مسلما اينطور نبود. اما غريزهام به من مي گفت كه ماجراهایی انتظارم را می كشد.—از کتاب «قتل راجر آکروید» اثر «آگاتا کریستی»
کتاب «سیزده معما» (1932)
این کتاب، تنها مجموعه داستان کوتاه در فهرست ده اثر برتر «کریستی» است، و تمامی داستان های این مجموعه با حضور یکی دیگر از شخصیت های محبوب او، «خانم مارپل» روایت می شود.
در متنِ پشت جلدِ نخستین نسخه از کتاب «سیزده معما» می خوانیم: «خانم مارپل، همان زن روستاییِ دوستداشتنی و باهوش که شگفتانگیزترین معماها را در سکوت و آرامش از روی صندلیاش در کنار آتش حل می کند، در تمام داستان های این مجموعه حضور می یابد. هر داستان، یک شاهکارِ معماییِ کوتاه است، هوشمندانه و مبتکرانه، با پیچ و خم هایی که فقط «آگاتا کریستی» قادر به ارائهی آن ها است.»
کتاب «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (1934)
این داستان به دهمین کتاب با حضور کارآگاه «هرکول پوآرو» تبدیل شد، و «کریستی» آن را در فهرست آثار مورد علاقهی خودش قرار داد چون این رمان، به گفتهی او، «ایدهای جدید در خلق پیرنگ» بود. داستان در قطاری رقم می خورد که به خاطر بارش شدید برف متوقف شده است. «پوآرو» که به قصد رفتن به لندن در این قطار حضور دارد، تلاش می کند تا از معمای قتل یکی از مسافرین گره بگشاید.
کتاب «قتل در قطار سریعالسیر شرق» نام خود را به عنوان یکی از پرمخاطبترین داستان های معمایی در طول تاریخ مطرح کرده و بارها در قالب های هنری گوناگون مورد اقتباس قرار گرفته است.
کتاب «ده بچهزنگی» (1939)
این کتاب که با عنوان «و آنگاه هیچکس نماند» نیز شناخته می شود، نه تنها یکی از آثار مورد علاقهی «کریستی» است، بلکه در یک نظرسنجی عمومی در سال 2015 به عنوان برترین رمان او برگزیده شد. «کریستی» همچنین به معمای این داستان علاقهی زیادی داشت و آن را در فهرست در اثر برتر خود قرار داد چون رمان «ده بچه زنگی»، به گفتهی او، «دارای تکنیکی سخت بود که یک چالش به حساب می آمد، به همین خاطر از خلق آن لذت بردم، و فکر می کنم به شکلی رضایتبخش آن را به انجام رساندم.»
کتاب «انگشت اتهام» (1942)
این کتاب در فهرست برترین آثار «کریستی» جای گرفت چون او اندکی قبل از نوشتنِ فهرستِ آثار مورد علاقهاش، آن را دوباره خوانده بود و به گفتهی خودش، «خواندنِ مجدد آن، بسیار لذتبخش بود.» این کتاب، چهارمین داستان معمایی با حضور «خانم مارپل» به حساب می آید، اما «خانم مارپل» در کتاب «انگشت اتهام» نقشی نسبتا کوتاه دارد و در اواخر روایت در داستان حضور می یابد.
گاهی اوقات صبح آن روزی را که اولین نامهی بینشان به دستم رسید، به یاد می آورم. آن را هنگام صبحانه دریافت و به حال خود رها کردم تا زمان به آرامی بگذرد، چرا که هر اتفاقی وابسته به زمان خود است. دیدم که نامه، یک نامهی محلی است که با آدرس تایپی نوشته شده است. آن را قبل از دو نامهی دیگری که علامت پست لندن داشت باز کردم، چون یکی از آن ها ظاهرا یک صورتحساب بود و روی آن دیگری، دستخط یکی از خالهزاده های خستهکنندهام را شناختم. اکنون که به یاد می آورم، به نظرم خیلی مسخره می آید که من و «جووانا» تا چه حد سرگرمِ آن نامه شدیم. چون واقعا نمی دانستیم چه پیشامدی روی خواهد داد، زنجیرهای از خون و آشوب و سوءظن و ترس.—از کتاب «انگشت اتهام» اثر «آگاتا کریستی»
کتاب «به طرف صفر» (1944)
در این داستان معمایی، گروهی از مهمانان در خانهای کنار دریا متعلق به زنی سالخورده به نام «بانو تریسیلیان» گرد هم می آیند. مدت زیادی نمی گذرد که یکی از مهمانان جانش را از دست می دهد، و سپس جسد «بانو تریسیلیان» پیدا می شود. بازپرس «بَتِل» از راه می رسد تا گره از معمای این پرونده بگشاید. کتاب «به طرف صفر» پنجمین و آخرین حضور «بَتِل» در داستان های «کریستی» است.
کتاب «خانهی کج» (1949)
«کریستی» دربارهی دلیل انتخاب این اثر در فهرست آثار مورد علاقهاش می نویسد: «نوشتن این داستان، لذتی تمامعیار بود و فکر می کنم دلایل موجهی دارم برای این که آن را یکی از بهترین آثار خودم بدانم. کاوش در نوعی مشخص از خانواده، برایم جذاب بود.» همچنین، کتاب «خانه کج» در سال 2017 مورد اقتباس سینمایی قرار گرفت.
کتاب «اعلام یک قتل» (1950)
در آغاز این داستان، با اعلامیهای در یک روزنامهی محلی مواجه می شویم: «قتلی اعلام شده است و در روز جمعه، 29 اکتبر، در «لیتِل پَدِکس»، در ساعت 6:30 بعد از ظهر رقم خواهد خورد.» وقتی اهالی روستا به «لیتِل پَدِکس» می رسند، در ساعت 6:30 چراغ ها خاموش می شود و قتلی رخ می دهد.
این داستان در سال 1956 به نخستین روایت با حضور «خانم مارپل» تبدیل شد که برای تلویزیون مورد اقتباس قرار گرفت. رمان «اعلام یک قتل»، یکی از آثار مورد علاقهی «کریستی» است چون، همانطور که خودش می نویسد، «نوشتن دربارهی همهی کاراکترهای این داستان برایم جذاب بود، و وقتی کتاب به پایان رسید، احساس می کردم آن ها را کاملا می شناختم.»
کتاب «مصیبت بیگناهی» (1958)
«کریستی» در مورد این داستان توضیح می دهد: «این اثر، ایدهای بود که مدت ها قبل از آغاز نوشتنش، آن را در ذهن داشتم.» در رمان «مصیبت بی گناهی»، «ریچل آرگایل» که پنج فرزند دارد، به قتل می رسد. پسرش، «جَکو»، به اتهام ارتکاب این جنایت بازداشت می شود، مورد محاکمه قرار می گیرد، و به زندان می افتد. چند سال بعد، مردی به نام «دکتر کالگاری» به خانهی خانوادهی «آرگایل» می رود و به آن ها می گوید که باور دارد «جکو» بیگناه است.
کنجکاوی نهانی قایقران از نگاهش معلوم بود، یا حداقل او اینطور فکر می کرد. معلوم بود که غریبه است، چرا که فصل تردد مسافران و توریست ها سپری شده بود. به علاوه، عبورش از رودخانه در این وقتِ روز غیرعادی بود. برای صرف چای در کافهای کنار اسکله دیر شده بود. چمدان هم نداشت؛ پس معلوم بود که خیال ندارد آنطرف آب بماند. (با خودش گفت واقعا چرا دیر کرده و این وقتِ روز آمده؟ به خاطر این نبوده که ناخودآگاه تعلل می کرده و می خواسته کاری که باید انجام دهد، به تأخیر بیندازد؟) بله، باید دل به دریا زد. دریا... دریا او را یاد آن رودخانهی دیگر انداخت. «تِیمز». با نگاهی مبهوت، چشم دوخته بود به آب (همین دیروز نبود؟) بعد برگشت و بار دیگر مردی را که روبهرویش آنطرف میز نشسته بود، نگاه کرد.—از کتاب «مصیبت بی گناهی» اثر «آگاتا کریستی»
کتاب «شب بیپایان» (1967)
«کریستی» به شکل معمول داستان های معمایی خود را در طول سه یا چهار ماه خلق می کرد، او اما داستان «شب بی پایان» را تنها در شش هفته نوشت. «کریستی» در زمان نوشتن دربارهی فهرست آثار مورد علاقهاش در سال 1972، بیان کرد که این رمان، «در حال حاضر»، اثر مورد علاقهی او است.
کتاب «شب بی پایان» در زمان نخستین انتشار با تحسین های منتقدین مواجه شد، حتی با وجود این که برخی از عناصر پیرنگِ این اثر، قبلا در آثاری همچون «قتل راجر آکروید» و «شبح مرگ بر فراز نیل» مورد استفاده قرار گرفته بود.