آگاتا کریستی به خوانندگان جهان حس روشنی از زندگی انگلیسی داد، به ویژه در تصویر دهکده کوچکی که در آن هیچ اتفاقی نمی افتد - البته تا زمانی که یک قتل کشف شود.
طرح مثل همیشه مبتکرانه است ... دیالوگ هم خردمندانه و هم شوخ
بعد ادامه داد و گفت: - همین موضوع است که شما را نگران کرده، مگر نه؟ در واقع از زمان جنگ به این طرف، وضع دنیا به ویژه از این لحاظ دچار تغییرات اساسی شده است. مثلا اگر همین دهکده چی پینگ کلگ هورن را در نظر بگیریم که شباهت زیادی به دهکده سینت مری مید دارد که من در آن زندگی می کنم، می بینیم تا پانزده سال پیش در اینجا همه همدیگر را می شناختند و می دانستند خانواده بانتری، در آن خانه بزرگ زندگی می کند، خانواده هارت نل، پرایس ریدلی و ودربی و غیره و غیره هم در جاهای دیگر. یعنی این ها کسانی هستند که به غیر از خودشان، پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ، عمو و عمه شان هم قبلا در اینجا زندگی می کرده اند و کاملا همدیگر را می شناختند. اگر اتفاقا تازه واردی می خواست به اینجاها بیاید و زندگی کند، باید حتما یک معرفی نامه رسمی دولتی ارائه می کرد و هر وقت غریبه ای (واقعا غریبه) و ناشناس وارد این جور دهکده ها می شد، مردم تا کاملا به هویتش پی نمی بردند، آرام نمی نشستند.
برخی از محبوب ترین و پرفروش ترین نویسندگان در دنیای ادبیات، تمام مسیر حرفه ای خود را با به کارگیری هویت هایی جایگزین خلق کرده اند.
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
این تجربه به نظر برای بسیاری از نویسندگان پرفروش و موفق اتفاق افتاده است: مواجه شدن با واکنش های منفی، قبل از دستیابی به موفقیت.
در این مطلب به تعدادی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی می پردازیم که آثارشان، جایگاهی ماندگار را در هنر ادبیات برای آن ها به ارمغان آورده است.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
آگاتا کریستی، نویسنده ای انگلیسی بود که بیشتر به خاطر داستان های معمایی و جنایی اش شناخته می شود.
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
خیلی قشنگ و جالب بود مثل همه کتابهای دیگه آگاتا اصلا ننیتونی حدس بزنی
کتاب فوقالعادهای است. ترجمهی محمدعلی ایزدی بدل مینشیند و قصهی آگاتا کریستی یکی از دلنشینهای این نویسنده است. اینکه قتلی از پیش در روزنامهی محلی اعلام شود و در همان زمان نیز دقیقاً بوقوع بپیوندد بدون اینکه کسی قادر به جلوگیری باشد واقعاً چالشبرانگیز بود! بر اساس همین داستان سه اپیزود از سریال تلویزیونی «خانم مارپل» با شرکت جوآن هیکسون ساخته شد که آگاتا کریستی پیش از مرگ از وی خواسته بود تا در نقش خانم مارپل ظاهر شود.
کتاب ترجمهی خوبی نداشت
فوق االعاده بود
واقعاً قشنگ بود؛خیلی خوشم اومد، خانم مارپل هم به موقع وارد شد و حضورش در طول داستان حساب شده بود، کلا داستان تم درخشانی داشت و فقط راجب یک قتل نبود که خسته کننده و طولانی بشه. کمی هم شبیه قتل راجر آکروید و خطر در خانه آخر بود.