1. خانه
  2. /
  3. کتاب معمای کارائیب

کتاب معمای کارائیب

2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
3.8 از 1 رأی

کتاب معمای کارائیب

A Caribbean Mystery
٪15
210000
178500
3.8 از 1 رأی

کتاب معمای کارائیب

A Caribbean Mystery
٪15
260000
221000
معرفی کتاب معمای کارائیب
کتاب «معمای کارائیب» یک اثر پلیسی توسط نویسنده بریتانیایی آگاتا کریستی است که برای اولین بار در انگلستان توسط کلوپ جنایی کالینز در 16 نوامبر 1964 منتشر شد. دو منتقد در زمان انتشار رمان گفتند که آگاتا کریستی در حال بازگشت به اوج خود است.
در این اثر داستانی دو تا از شخصیت‌های اصلی در رمان نمسیس که در سال 1971 منتشر شد دوباره ظاهر می‌شوند. این داستان در تفرجگاه نخل طلایی در جزیره سنت اونوره در دریای کارائیب اتفاق می افتد. برادرزاده خانم مارپل پس از یک دوره بیماری، هزینه تعطیلات او را در آنجا پرداخت کرده است. او با سرگرد پالگریو صحبت می کند، مردی خوش سفر که داستان های زیادی برای به اشتراک گذاشتن دارد. او می نشیند و نیمه گوش می دهد تا اینکه پالگریو داستانی درباره مردی تعریف می کند که بیش از یک بار از قتل فرار کرده است. وقتی پالگریو از او می‌پرسد که آیا می‌خواهد عکس یک قاتل را ببیند، او با دقت گوش می‌دهد - اما پس از اینکه او عکس فوری را در کیف پولش پیدا کرد، ناگهان موضوع را تغییر میدهد. خانم مارپل به بالا نگاه می کند تا دلیل آن را ببیند و چند نفر را در همان نزدیکی پیدا می کند.
روز بعد، هنگامی که خدمتکار ویکتوریا سرگرد پالگریو را در اتاقش مرده می یابد، خانم مارپل متقاعد می شود که او به قتل رسیده است. او از دکتر گراهام می خواهد که عکسی را که او ذکر کرده است، پیدا کند، وانمود کند که این عکس مربوط به برادرزاده اش است، اما .....
درباره آگاتا کریستی
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.
قسمت هایی از کتاب معمای کارائیب

-نه. ولی خوب آرایش می کرد و به خودش می رسید. البته آن وقت ها که قوم و خویش حساب می شد، کارش تو چشم نمی زد. ظاهرا به زن دیسون خیلی علاقه نشان می داد، ولی این ظاهر قضیه بود. -داستان مربوط به دارو چی بود؟ مردم از کجا فهمیدند؟ -راستش، تو جیمزتاون نبود. گمانم آن موقع تو مارتینیک بودند. فرانسوی ها در مورد دارو خیلی آسان گیرند. مسئول داروخانه با یک نفر صحبت می کند و خبرش پخش می شود. خودتان که می دانید چطوری است. خانم مارپل می دانست چطوری است. خیلی بهتر از بقیه. خانم پرسکات ادامه داد: -گفته بود سرهنگ هیلینگدون دنبال دارویی می گشته که خودش هم نمی دانسته چیست. اسمش از روی کاغذ خوانده. به هرحال، همان طور که گفتم، شایعاتی راه می افتد. خانم مارپل گیج و مات اخمهایش را توی هم کرد و گفت: -ولی نمی فهمم. چرا سرهنگ هیلینگدون باید... -فکر کنم هیلینگدون فقط بازیچه بوده. به هرحال گریگوری دیسون مدت کوتاهی بعد از مرگ زنش دوباره ازدواج می کند. شاید هنوز یک ماه هم از مرگ زنش نگذشته بوده. هردو به هم نگریستند. خانم مارپل گفت: -هیچ کس به چیزی شک نکرد؟ -نه بابا. فقط پشت سرشان حرف می زدند. البته شاید واقعا هیچ چیز نبوده. -ولی سرگرد پالگریو خیال می کرد چیزی بوده. -خودش به شما گفت؟ خانم مارپل گفت: -من زیاد به حرفهایش گوش نمی کردم. ولی فکر کردم... فکر کردم شاید با شما هم در این مورد صحبت کرده. خانم پرسکات گفت: -یک روز لاکی را با انگشت بهم نشان داد. -جدا؟ لاکی را با انگشت به شما نشان داد؟ -بله. البته اول خیال کردم منظورش خانم هیلینگدون است. کرکر خندید و گفت: «این زنه را ببینید. به نظرم این ناقلا یک نفر را کشته و از زیرش در رفته.»

مقالات مرتبط با کتاب معمای کارائیب
ده کتاب برتر «آگاتا کریستی» به انتخاب «آگاتا کریستی»
ده کتاب برتر «آگاتا کریستی» به انتخاب «آگاتا کریستی»
ادامه مقاله
نگاهی به نویسندگان بزرگ با نام های مستعار
نگاهی به نویسندگان بزرگ با نام های مستعار

برخی از محبوب ترین و پرفروش ترین نویسندگان در دنیای ادبیات، تمام مسیر حرفه ای خود را با به کارگیری هویت هایی جایگزین خلق کرده اند.

آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»

در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.

نویسندگان بزرگی که آثارشان توسط ناشرین رد شد
نویسندگان بزرگی که آثارشان توسط ناشرین رد شد

این تجربه به نظر برای بسیاری از نویسندگان پرفروش و موفق اتفاق افتاده است: مواجه شدن با واکنش های منفی، قبل از دستیابی به موفقیت.

برترین نویسندگان در «ادبیات بریتانیا»
برترین نویسندگان در «ادبیات بریتانیا»

در این مطلب به تعدادی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی می پردازیم که آثارشان، جایگاهی ماندگار را در هنر ادبیات برای آن ها به ارمغان آورده است.

لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی

داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»

ماجرای مرموز ناپدید شدن آگاتا کریستی
ماجرای مرموز ناپدید شدن آگاتا کریستی

آگاتا کریستی، نویسنده ای انگلیسی بود که بیشتر به خاطر داستان های معمایی و جنایی اش شناخته می شود.

داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق
داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق

این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.

نظر کاربران در مورد "کتاب معمای کارائیب"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

من عاشقِ کاراکتر خانم مارپل و مارپیچ‌های ذهنشم..

1401/06/30 | توسطImfarza
3
|