نویسندگان در طول قرن بیستم، پادآرمانشهرهای متعددی را برای علاقه مندان به ادبیات به تصویر کشیدند. در سال 1905، «رابرت هیو بنسون» کتاب «ارباب جهان» را به انتشار رساند که در داستان آن، زمین تحت حاکمیت «ضدمسیح» قرار گرفته است. پادآرمانشهرهای بعدی اما سیاسی تر بودند: کتاب «1984» اثر «جورج اورول»، استبدادی بی رحم، تک حزبی و غیرانسانی را خلق کرد و کتاب «دنیای قشنگ نو» اثر «آلدوس هاکسلی»، از جامعه ای دستکاری شده و ماشینی سخن گفت. هدف از نوشتن داستان های پادآرمانشهری نسبتا آشکار به نظر می رسد: انتقاد از شرایط و عوامل تأثیرگذار کنونی از طریق نشان دادن بدترین احتمالات.
همه ی آثار ذکر شده در بالا فوق العاده هستند، اما نباید رمان «ما» اثر «یوگنی زامیاتین» را از یاد ببریم؛ کتابی که قبل از آثار اورول و هاکسلی به وجود آمد و به شکلی آشکار، منبع الهام اصلی اورول در خلق رمان «1984» بود. زامیاتین این کتاب را چند سالی پس از شروع اتفاقات انقلاب روسیه نوشت. داستان رمان 1000 سال پس از انقلابی می گذرد که «دولت یگانه» را به روی قدرت آورد. شهروندان فقط از طریق اعدادِ مربوط به خود شناخته می شوند و پروتاگونیست داستان، D-503 نام دارد؛ مهندسی که مشغول کار بر روی فضاپیمایی است که هدفش، انتقال اصول و ارزش های باشکوه حکومت به فضا است. جهان تحت حاکمیت «نیکوکار» است و «نگهبانان» بر آن نظارت دارند. آن ها از شهروندانی جاسوسی می کنند که در خانه هایی شیشه ای سکونت دارند، به این منظور که هیچ چیز از چشم «نگهبانان» دور نماند.
در جهان کتاب «ما»، برابری اجباری است، تا جایی که حتی به افراد زیباتر آسیب زده می شود. زیبایی—و همینطور همسفرش، هنر—در «دولت یگانه» نوعی خطای نابخشودنی به حساب می آید، چون «مبتکر بودن به معنای جدا کردن خود از دیگران است» و «ابتکار، تخطی از اصل برابری است.»
با این که کتاب «1984» و بسیاری دیگر از پادآرمانشهرها، ابزار و صفحه های نمایشگر جاسوسی را در داستان خود داشته اند، کتاب «ما» را شاید بتوان نزدیک ترین نمونه به آرمانشهری در نظر گرفت که برخی از خدایان تکنولوژی در «سیلیکون ولی» (Silicon Valley) سعی در ترویجش دارند. «نگهبانان» و «نیکوکار» در «دولت یگانه»، انسان ها را ترغیب و وادار به زندگی کردن مانند ماشین ها می کنند، تا به این صورت از احتمال خطا و نقص اجتناب کنند:
دولت یگانه نمی تواند اشتباه کند. چرا رقص ماشین ها زیباست؟ پاسخ: چون حرکتی غیر آزاد است، چون تمام اهمیت بنیادین این رقص، دقیقا در سرسپردگی زیبایی شناسانه ی آن، در اسارت آرمانی آن نهفته است. از کتاب «ما»
اگر افراد هر گونه نشانه ای از سرکشی را بروز دهند، آن بخش از مغزشان که به شور و خلاقیت مربوط است، از طریق جراحی بیرون آورده می شود.
زامیاتین بیش از سایر همعصرانش در ادبیات پادآرمانشهری، با آزار و اذیت و توبیخ رو به رو شد—چه پیش از انقلاب روسیه و چه پس از آن.
انتقادهای اولیه ی او از کمونیسم باعث شد به تبعید فرستاد شود، اگرچه در خلال انقلاب سال 1905 که اصلاحات لیبرال متعددی را برای روسیه ی تزاری به همراه داشت، به کشورش بازگشت. درگیری او در رویدادهای این شورش باعث شد زامیاتین به زندان بیفتد و سلولی انفرادی به خانه اش تبدیل شود.
اگرچه زمایاتین اعتقاد داشت که جنگ و قحطی را می توان از طریق «جمع گرایی» شکست داد، خیلی زود از حکومت شوروی به خاطر سرکوب و محدود کردن هنرهای مختلف ناامید شد. او بعدها در مقاله ای نوشت:
ادبیات حقیقی تنها زمانی می تواند وجود داشته باشد که خلق شود، نه توسط مأمورین سختکوش و قابل اطمینان، بلکه توسط دیوانه ها، گوشه نشینان، مرتدها، رویاپردازان، سرکش ها، و شکاک ها.
کتاب «ما» که انتقادی آشکار از آرمانشهر سوسیالیستی بود، به شکلی پنهانی به ایالات متحده آورده شد و در سال 1924 در این کشور به انتشار رسید. پس از آن، اتحادیه ی نویسندگان شوروی به شکلی بی سابقه زامیاتین را به باد انتقاد گرفتند. او از عضویت خود در این اتحادیه کناره گرفت و گفت:
برایم غیر ممکن است که به نهادی ادبی تعلق داشته باشم که، حتی اگر فقط غیرمستقیم، در موردِ پیگرد قرار دادنِ یکی از اعضای خود مشارکت می کند.
اثر زامیاتین به سرعت در اتحاد جماهیر شوروی ممنوع شد و اگرچه استالین شخصا از او خوشش می آمد، این نویسنده تا سال 1931 در زندان ماند. در این سال بود که «ماکسیم گورکی» به عنوان میانجی وارد عمل شد و به آزادی او کمک کرد. زامیاتین به فرانسه رفت و شش سال بعد، در همان کشور از دنیا رفت.
کلمه به کلمه ی اعلامیه ای را که امروز در روزنامه ی رسمی دولت یگانه به چشم می خورد، رونویسی می کنم: ساخت انتگرال ظرف صد و بیست روز به پایان خواهد رسید. ساعت پرشکوه و تاریخی پرواز اولین انتگرال به فضا فرا می رسد.هزار سال پیش نیاکان قهرمان شما تمام جهان خاکی را مطیع قدرت دولت یگانه ساختند. شاهکار شما افتخارآمیزتر خواهد بود. شما با کمک انتگرالِ شیشه ای آتشین دَم، معادله ی کائنات را حل خواهید کرد. شما، موجودات ناشناس سایر کُرات را، که شاید هنوز در وضع بدوی آزادی به سر می برند، به زیر یوغ پر خیر عقل خواهید کشاند. اگر نخواهند درک کنند که ما برای آنان سعادتی می آوریم که از لحاظ ریاضی خطاناپذیر است، وظیفهمان خواهد بود که ایشان را مجبور به زندگی باسعادت سازیم. اما پیش از آن که دست به اسلحه ببریم، از قدرت کلمات استفاده خواهیم کرد. بنابراین، به نام نیکوکار به تمام اعداد دولت یگانه اعلام می داریم: هر کس استعداد چنین کاری را در خود می بیند، باید به تصنیف تراکت، چکامه، بیانیه، شعر یا سایر آثاری که در تجلیل زیبایی و عظمت دولت یگانه باشد، بپردازد. از کتاب «ما»
دیدگاه های سیاسی زامیاتین را به آسانی نمی توان تشریح کرد. او از مورد پیگرد قرار گرفتن توسط همقطاران کمونیستش بسیار به هراس افتاده بود اما هیچ وقت به شکلی قاطع نیز، موضعی واکنشی از خود نشان نداد. مقاله های او، شیفتگی وافر این نویسنده به ریاضیات را نشان می دهد:
انقلاب همه جا هست، در همه چیز. بی نهایت است. انقلاب نهایی وجود ندارد، عدد نهایی نیز همینطور. انقلاب اجتماعی تنها یکی از عددهای بی نهایت در میان اعداد است: قانون انقلاب، قانونی اجتماعی نیست بلکه بی نهایت بزرگتر از آن است. قانونی کیهانی است—مثل قوانین پایستگی انرژی و اتلاف انرژی (آنتروپی). روزی، فرمول دقیق مربوط به قانون انقلاب مشخص خواهد شد. و در این فرمول، ملت ها، طبقات اجتماعی، ستاره ها—و کتاب ها—از طریق کمیت های عددی شناخته خواهند شد.
درک این موضوع چندان سخت نیست که زندگی زامیاتین، او را به سوی تفکری تاریک سوق داده باشد چرا که او نویسنده ای بود که شاخص ترین اثرش توسط دو حکومت کاملا مخالف با یکدیگر مورد انتقاد قرار گرفته بود. زامیاتین می نویسد:
امروز محکوم به مرگ است؛ چون دیروز مُرد، و چون فردا زاده خواهد شد. این، قانونی خردمندانه و بی رحمانه است. بی رحمانه است چون آن هایی را که امروز قله های دوردست فردا را می بینند، به ناخشنودی ابدی محکوم می کند؛ و هوشمندانه است چون ناخشنودی ابدی، تنها ضمانت برای حرکت ابدی به سمت جلو، و به سمت خلق ابدی است.
زامیاتین اما در میان این تاریکی ها، کورسوهایی از خلق و الهامات هنری را می دید. او دیگران را تشویق می کرد که «ادبیات آسیب رسان» بنویسند؛ ادبیاتی که باعث رنجش زمانه ی خود می شود. زامیاتین اعتقاد داشت این گونه از ادبیات می تواند در جلوگیری از رقم خوردن رویدادهای پادآرمانشهری، بسیار مفیدتر از سایر گونه ها عمل کند. کتاب «ما» در نهایت در سال 1988 در روسیه به چاپ رسید. فقط 64 سال طول کشید که زامیاتین در کشور خودش صاحب حق شود—و به نظر می رسد هنوز هم حق با اوست!
فکردزدیِ «جورج اورول» از «یوگنی زامیاتین»؟
داستانی را در نظر بگیرید درباره ی مردی که در جامعه ای تمامیت طلب در آینده زندگی می کند. این مرد به تدریج علیه نیروهای بی روح و غیرانسانیِ دیکتاتوری قیام می کند که تمام قدرت را در دست و همه جا نیز حضور دارد. این شخصیت به تشویق زنی که یادآور آزادی های قبل از استبداد است، افکار و اندیشه های خود درباره ی شورش را می نویسد، در حالی که عقربه های ساعت در آپارتمان تنگ و تاریکش در حرکتی بی پایان هستند.
این جملات، توصیفی بود از داستان کتاب «1984» اثر «جورج اورول» که در سال 1949 به چاپ رسید. اما همین توصیفات، طرح داستانی کتاب «ما» اثر «یوگنی زامیاتین» نیز هست؛ رمانی روسی که اولین بار به زبان انگلیسی در سال 1924 منتشر شد. رمان اورول به شکلی گسترده به عنوان یکی از برترین آثار صد سال اخیر در نظر گرفته می شود و همچنان به یکی از پرفروش ترین کتاب ها باقی مانده است. اما آیا فهمیدن این نکته که اورول بخش عمده ی طرح داستانی، شاکله ی کلی سه شخصیت مرکزی و روند شکل گیری داستان شاهکار خود را از اثری دیگر وام گرفته، نظر ما درباره ی این کتاب را تغییر می دهد؟
مخصوصا آن سه خائن بی ارزش که زمانی به بیگناه بودن آن ها اعتقاد داشتی، بالاخره شکستشان دادیم. من خودم در بازجویی آن ها شرکت داشتم. من قدم به قدم شاهد تحلیل رفتن آن ها بودم. اول ناله و ضجه بعد گریه و سرانجام، نه به خاطر ترس یا درد، بلکه فقط به خاطر ندامت از پا افتادند. هنگامی که کار ما با آن ها تمام شد، فقط ظاهر یک انسان برایشان باقی مانده بود. تنها چیزی که در وجودشان باقی مانده بود، تأسف نسبت به اعمالشان و عشق نسبت به برادر بزرگ بود. عشقی که به برادر بزرگ نشان می دادند واقعأ متأثرکننده بود. آن ها التماس می کردند قبل از این که افکارشان مجددأ دچار آلودگی شود، آن ها را زودتر اعدام کنیم. از کتاب «1984»
اورول، نقد و بررسی خود از کتاب «ما» را در سال 1946 در مجله ی Tribune به چاپ رساند، سه سال قبل از این که رمان «1984» منتشر شود. جورج اورول در بخشی از این مقاله می نویسد:
این کتاب به نوعی پژوهشی درباره ی ماشین هاست؛ غولی که انسان از روی بی ملاحظگی و بی فکری از چراغ جادو آزاد کرده و دوباره نمی تواند آن را به داخل برگرداند.
او در این نقد و بررسی، کتاب «ما» را منبع الهام آلدوس هاکسلی برای خلق کتاب «دنیای قشنگ نو» برشمرد، اگرچه خود هاکسلی همیشه ادعاهایی از این دست را رد کرد.
اوضاع دنیا در حال حاضر تثبیت شده است. مردم خوشبخت اند؛ آنچه را می خواهند به دست می آورند و آنچه را نتوانند به دست بیاورند، نمی خواهند. وضعشان رو به راه است؛ در امان اند؛ هیچ وقت مریض نمی شوند؛ از مرگ پروایی ندارند؛ از شر و شور و پیری بی خبرند، که مایه ی سعادتشان است؛ وبالی به اسم پدر و مادر ندارند؛ زن یا بچه یا عشاقی هم که دل در گرو آن ها ببندند، ندارند؛ طوری شرطی می شوند که نمی توانند رفتار غیرمقتضی داشته باشند. از کتاب «دنیای قشنگ نو»
شخصیت ها در کتاب «ما» به جای نام با عدد شناخته می شوند: معادل شخصیت «ویسنتون اسمیت» (شخصیت اصلی کتاب «1984») در این داستان، D-503 است و معادل شخصیت «جولیا»، I-330. «برادر بزرگ» در کتاب «ما» با نام «نیکوکار» شناخته می شود که شخصیتی انسانی تر از دیکتاتور تقریبا اسطوره ای اورول دارد و حتی در بخشی از داستان، با D-503 تماس تلفنی می گیرد! در حالی که در جهان اورول، صفحات نمایش در خانه ها از شهروندان جاسوسی می کنند، ساختمان های دنیای زامیاتین فقط از شیشه ساخته شده اند و به دیگر شهروندان و البته «نگهبانان» این امکان را می دهند که در هر زمانی به هر چیزی نظارت داشته باشند. حکومت «اوشنیا» در داستان زامیاتین، «دولت یگانه» نامیده می شود و شخصیت اصلی آن به جای سردرگمی درباره ی 2+2=5، درگیر جذر –1 است!
اما آیا این نکته مهم است که اورول، طرح داستانی و شخصیت های خود را از اثری قبل از خود قرض گرفته است؟ چون گذشته از این ها، واضح است که اورول با همین عناصر قرضی، اثر ادبی برتری را خلق کرده است. در حقیقت می توان گفت اهمیت کتاب «1984» بیش از آن که به طرح داستانی آن وابسته باشد، به تأثیرات فرهنگی فوق العاده گسترده ی این اثر مربوط می شود. بیشتر جنبه ها و ایده های این رمان که همچنان در دنیای سیاست طنین انداز هستند، به خود اورول تعلق دارند: «گفتارنو»، «دوگانه باوری»، «جرم اندیشه»، «پلیس فکر»، «اتاق 101»؛ استفاده ی افراطی از پروپاگاندا، سانسور و ابزار جاسوسی؛ بازنویسی تاریخ؛ و علامت ها و شعارهایی که معنایی متضاد با چیزی که می گویند، دارند. علاوه بر این، کتاب «1984» با مهارتی کم نظیر و با سبکی جذاب نوشته شده و از پیچ و خم های داستانی هیجان انگیز و مجاب کننده ای بهره مند است. همچنین، لحن تاریک و بدبینانه ی «1984» نیز تماما به اورول تعلق دارد.
مخصوصا آن سه خائن بی ارزش که زمانی به بیگناه بودن آن ها اعتقاد داشتی، بالاخره شکستشان دادیم. من خودم در بازجویی آن ها شرکت داشتم. من قدم به قدم شاهد تحلیل رفتن آن ها بودم. اول ناله و ضجه بعد گریه و سرانجام، نه به خاطر ترس یا درد، بلکه فقط به خاطر ندامت از پا افتادند. هنگامی که کار ما با آن ها تمام شد، فقط ظاهر یک انسان برایشان باقی مانده بود. تنها چیزی که در وجودشان باقی مانده بود، تأسف نسبت به اعمالشان و عشق نسبت به برادر بزرگ بود. عشقی که به برادر بزرگ نشان می دادند واقعأ متأثرکننده بود. آن ها التماس می کردند قبل از این که افکارشان مجددأ دچار آلودگی شود، آن ها را زودتر اعدام کنیم. از کتاب «1984»
بدون تردید کتاب «ما» اثری تأثیرگذار و خواندنی است، و شایستگی این را دارد که بیش از پیش مورد توجه مخاطبین قرار گیرد، اما اگر بخواهیم بدون تعصب نگاه کنیم، شاید بتوان گفت اگر کتاب «1984» وجود نداشت، چندان محتمل به نظر نمی رسید که رمان «ما» موفق می شد به اندازه ی اثر اورول، بر فرهنگ عامه و همچنین ادبیات دنیای سیاست تأثیرگذار باشد.