درست تر، قسمت آخر یک کلمه نظر او را سخت به خود جلب کرده بود. روزنامه درست در محل حرف الف تا شده بود. همین ناقص بودن کلمه موندی را بیشتر ناراحت می کرد و کنجکاوی او را برمی انگیخت بوندی چنین فکر کرد: «به، این کلمه حتما وداع است. یا نزاع و شاید همتراع. باز نرخ سهام هوای مایع پایین آمده است. خدا آخر و عاقبت این کلادی را به خیر کند. عجب وضع رقت آوری و به چه جور مضحکی هم وقت آورا کدام احمق در چنین موقعی برای اختراع آگهی می کند؟! بله، این باید کلمه دیگری باشد. بونی که کمی برانگیخته شده بود، برای اینکه خود را از شر این کلمة نامطلود راحت کند، روزنامه را از زمین برداشت و باز کرد و در صفحه مخصوم اک حامید دقت مشغول جست وجو شد. ستون به سنون گشت، ولی کلمه ای که بوندی در پی آن بود، گویی خود را عمدا با لجاجت عصبانی کنندهای پنهان می کرده بودی از طرف راست و از پایین صفحه به جست و جو پرداخت. ولی کلمه لعنتی پیدا شدنی نبود.
بوندی از جستوجو دست برنداشتند دوباره روزنامه را تا کرد، در حال کلمة منفور «اع» ظاهر ش ده بود با دقت هرچه تمام تر، انگشتش را روی آن گذاشت و به سرعت روزنامه را اتوبار کرد کلمه را بافت، ہوندی زیر لب دشنامی نثار آن کرد. این کلمه عنوان یک تهی معمولی و کوچک به شرح زیر بود اختراع پر سود که به درد هر کارخانه ای می خورد. به علاحه واگذار می شود. به پیلانگور، خیابان سیلی، ۱۶۵، مهندس م. ر. مارموده بود بوندی با خود گفت: «به! خیلی هنر کردم! بیشک انواع الت ثبت شده ای برای باز کردن در قوطی هاست و شاید هم حقهای کار باشم یا کسی به کله اش زده و اعلانی کرده است. مرا ببین که درست پنج دنده وقتم را برای این کار تلف کردم. مثل اینکه من هم عقلم پاره سنگ می برم چه بحران رفت آوریا کوچکترین نشانه ای از بهبود پیدا نیست.)
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
اساس این داستان بر پایه فلسفه نظریه وحدت وجود اسپینوزاست به گفته ایشان “همه چیزهای جهان یکی بیش نیستند و آن یکی کل در کل است… آن که کل در کل است خداست که ازلی و عظیم است و نه زاده شده و نه میمیرد”
دنیایی را تصور کنید تمام مفاهیم ساخت بشر مثل اقتصاد و دین و...به یکباره نابود میشود،تولید بیش حد نیاز بشر،جنگهای مذهبی و دینی برای نشان دادن برتری خدای خود نسبت به خدای دیگران ولی تنها نهادی که تحت تاثیر این خدا قرار نمیگیرد کلیساست. “آقایان تصور نکنید که کلیسا خواهد گذاشت خدا در جهان نفوذ کند،کوشش کلیسا این است که خدا را در حیطهی فرمان خود نگاه دارد و کاملا مهارش کند ولی شما خدانشناسها میخواهید خدا را مثل سیل در دنیا ول کنید”
کارخانه مطلق سازی داستانی ظاهرا علمی تخیلی ولی در باطن پادآرمانشهر و فلسفیست که نویسنده پیش از کشف شکافته شدن هسته این داستان را نوشته بود. داستان درمورد اختراع دستگاهی بنام کربوراتور است که تمام ماده را تجزیه و به انرژی خالص تبدیل میکند ولی در اثر این تبدیل مطلق(خدا)آزاد میشود و هر انسانی که در نزدیکی این کربوراتور قرار گیرد از مادیات زده شده و به معنویات گرایش پیدا میکند.