در این داستان لطیف درباره خانواده، غذا، غم و تحمل، میشل زائونر خود را بسیار بیشتر از یک خواننده، ترانه سرا و گیتاریست خیره کننده نشان می دهد. او با شوخ طبعی و احساسات، از بزرگ شدن یکی از معدود بچه های آسیایی آمریکایی در مدرسه اش در یوجین، اورگان می گوید و از مبارزه با توقعات خاص و بالای مادرش، نوجوانی دردناکش، از ماه های ارزشمندی که در آپارتمان کوچک مادربزرگش در سئول گذرانده بود، جایی که او و مادرش در اواخر شب کنار بشقاب های پر از غذا با هم قرار می گرفتند. مادر او بر اثر ابتلا به سرطان درمی گذرد و میشل مجبور می شود برای هویت جدید خود مبارزه کند.
کتاب Crying in H Mart