کتاب « جین در فانوس تپه» نوشته « ال ام مونتگمری» توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.
جین ویکتوریا استوارت که خانوادهاش ویکتوریا نامیده میشوند، با مادر، مادربزرگ و عمهاش در تورنتو، انتاریو زندگی میکند. مادربزرگ او بسیار سخت گیر است و به هر چیزی که دخترش رابین (مادر جین) دوست دارد حسادت می کند. جین دوست ندارد مجبور شود با مادربزرگش زندگی کند و آرزو می کند که او و مادرش بتوانند فرار کنند، اگرچه می داند که مادرش هرگز ستون فقرات کافی برای ایستادن در برابر مادربزرگش و رفتن را نخواهد داشت. جین معتقد است پدرش مرده است، اما در نهایت به او می گویند که او زنده است و در جزیره پرنس ادوارد، زادگاهش، زندگی می کند. تنها دوست جین جوزفین ترنر، به طور خلاصه جودی، یتیمی است که به عنوان خدمتکار در پانسیون همسایه زندگی و کار می کند. جین هم دوست دارد آشپزی کند، اما مادربزرگش به او اجازه تمرین نمی دهد. مادربزرگ جین هر چیزی را که «معمول» میداند، از جمله خود جین را تحقیر میکند....
یک روز نامهای از پدرش میرسد که از جین میخواهد تابستان در جزیره با او بماند. جین خیلی تمایلی به رفتن ندارد، اما یکی از عموهایش می گوید که اگر برود بهتر است. به محض رسیدن به جزیره، جین با عمه اش آیرین (خواهر پدرش) آشنا می شود و بلافاصله از او بیزاری می کند. صبح روز بعد، او برای اولین بار با پدرش ملاقات می کند و از همان ابتدا او را دوست دارد. آن دو خانه کوچکی در لنترن هیل می خرند و جین نقش خانه دار را بر عهده می گیرد. جین به زودی با همه همسایهها دوست میشود، مانند خانواده اسنوبیم و جیمی جانز (این نام را از جیمز گارلند و جان گارلند که در جزیره زندگی میکنند متمایز میکنند). جین همچنین توان خود را به دست می آورد و پس از بازگشت به تورنتو، بسیار کمتر تحت تأثیر مادربزرگ ترش و ناراضی خود قرار می گیرد.
کتاب جین در فانوس تپه