سازمانهای اطلاعاتی با فراهمآوردن اطلاعات منحصربهفرد و بهموقع برای سیاستگذاران از طریق جمعآوری دادهها و اخبار از منابع پنهان و آشکار، در امر کشورداری و مدیریت آن مشارکت میورزند. اطلاعات در مفهوم دولتی خود، جزئی از هنر کشورداری است که بر نیاز جامعۀ متحد سیاسی، برای برخورداری از آگاهی و دانش یا «اطلاعات» مربوط به سایر دگرهای تعریف شده حاضر در محیط خود متمرکز است (بوزمان، ۱۳۸۲: ۱۱). وجود اطلاعات برای تدوین خطمشی (سیاست) کارآمد، ضروری است. سازمانهای اطلاعاتی بهواسطه انحصاری که بر روی فنآوری جمعآوری اخبار سّری دارند، مناسبترین فراهمکننده اطلاعات راهبردی جامع برای سیاستگذاران به شمار میروند (میرمحمدی و سالارکیا، ۱۳۹۳: ۲۵). درواقع میتوان گفت «سازمانهای اطلاعاتی سرنخ همه منابع را چه از طریق آشکار و چه از طریق پنهان دنبال میکنند تا در مواقع ضروری، پاسخگوی سوالات از پیش پرسیدهشده و غیرمنتظره سیاستگذاران باشند» (Bets, ۲۰۰۷: ۵). ازآنجاکه بر اساس اظهارنظری فراگیر، اطلاعات بهمثابه قدرت شمرده میشود؛ بنابراین دسترسی کنشگران عرصه قدرت به آن ممکن است، امتیاز بزرگی در پیروزی و توفق آنان بر سایر رقبا به شمار آید. از همینرو، نظامهای سیاسی مردمسالار حساسیت ویژهای بر مراکز تجمیع قدرت اطلاعاتی کشور اعمال میکنند؛ چراکه دسترسی ناعادلانه کنشگری به این مراکز، ممکن است در برساختن غیرطبیعی اراده عمومی در فرایند توزیع قدرت نقشی بهسزا داشته باشد و منجر به تحریف اراده عمومی در راستای منافع کنشگران سیاسی نزدیک به این مراکز شود. از سوی دیگر، بیطرفی و نبود سوگیری در سازمانهای اطلاعاتی علاوهبر آنکه قاعدهای مردمسالارانه است، به سهم خود از قواعد تکوینی این سازمانها نیز به شمار میآید. از دیدگاه مردمسالارانه، درصورتیکه کارشناسان و مدیران نهادهای اطلاعاتی در فرایند توزیع قدرت، له یا علیه کنشگری سیاسی مجاز عمل کنند، ضمن تخریب فرایند توزیع مردمسالارانه قدرت ممکن است، منجر به بازتولید سیاستمداران وابسته به نهاد اطلاعاتی شود و از طریق آنها به بازتولید قدرت نامشروع و کنترلنشده در جامعه دست بزنند. از دیدگاه مدیریت حرفهای سازمانهای اطلاعاتی نیز، سو گیری نهاد اطلاعاتی ممکن است منجر به تحریف شناخت تولیدشده توسط سازمان اطلاعاتی از واقعیت بیرونی شود و خطر تحریف در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها در سطوح مختلف اعم از ملی و منطقهای و محلی را به دنبال آورد. ازاینرو، تمام سازمانهای اطلاعاتی دنیا بر لزوم بیطرفی و نبود سوگیری در فعالیتهای حرفهای اطلاعاتی تأکید میکنند و آن را ویژگی اخلاق حرفهای اطلاعات میدانند؛ همانند همان بیطرفی که در پژوهشهای علمی بر آن تأکید میشود و از ویژگیهای اخلاق حرفهای پژوهشگر به شمار میآید. بهطورکلی، رعایتنکردن بیطرفی در سازمانهای اطلاعاتی با نام سیاستزدگی یاد میشود. منظور از سیاستزدگی، دخالتدادن گرایشها و سوگیریهای فکری و عملی در سطوح شخصی و خانوادگی و گروهی (حزبی و جناحی) در کارکردهای حرفهای اطلاعات و مدیریت اطلاعاتی است. اگر محصولات اطلاعاتی خوب (شفاف و عینیتگرا و بهموقع) را نتیجه کارکرد صحیح اطلاعات بدانیم در آن صورت سیاستزدگی متغیری با تاثیر منفی بر این فرایند است که اطلاعات را به سوی غیرواقعی و سوگیرانهبودن سوق میدهد. درهرصورت، سیاستزدگی عارضهای در سازمان اطلاعاتی است که محصولات آن را تحت تأثیر قرارمیدهد. این محصولات در سه نقش شناختی و نظارتی و اجرایی به سیاستگذاران ارائه میشود. سیاستزدگی نه تنها آنها را از انتفاع میاندازد؛ بلکه با ارائه اطلاعات غیرواقعی، کنش غلط را در میان مشتریان و مصرفکنندگان اطلاعات رقم میزند و این ممکن است نتایج گاه جبرانناپذیری به دنبال آورد.
کتاب سیاست زدگی در سازمان های اطلاعاتی