و باز همان تک درخت با جمال جوانی محفوظش در مه و بالای دامنه ای سبز که انگار چشم کشیده ست به «زعفرانیه» و تصاویر خانه و آن روز مبارک اردیبهشت ماه جلالی (۱۳۵۹) که دوستان نشسته اند به گفت وگو، و گاه گوش سپرده اند به آن چه دارد برایشان می خواند میزبان... و دوربین چهار طرف گفت وشنود را نشانمان می دهد بی هیچ داوری. گویا زمان مناظره ای ست خاموش در این عکس ها. از سبز مه گرفته بالای کوه تا سبز آفتابی این خانه، طول راه چه کوتاه. بیرون مرگ و روزمرگی، انگار عکس، منزلت خانه را به خاطرم آورد. در نیمروز عمر، «زعفرانیه» اردیبهشت بود...
پیشرو؟! یکی بیایدو تعریف حجم ،فرم، دیگران را بفرماید! واقعن اینقدرفاصله از سبک شناسی داریم؟!