گفتی / دوستت دارم و / من / به خیابان رفتم. / فضای اتاق / برای پرواز کافی نبود.
اگر جهان از انفجار نقطه ای به وجود آمده باشد ، آنگاه شعر در متعالی ترین حالتش ، فشردن دوباره ی جهان در آن نقطه است.
فرصتی نمانده است بیا همدیگر را بغل کنیم فردا یامن تو را می کشم یا تو چاقو را در آب خواهی شست ، همین چند سطر، دنیا به همین چند سطر رسیده است، به این که انسان کوچک بماند بهتر است، به دنیا نیاید بهتر است، اصلا این فیلم را به عقب برگردان ، آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود، که میدود در دشت های دور، آن قدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند....