«جایی که ما تئاتر بازی میکنیم» نخستین رمان امین اسدیمقدم است که برشی از زندگی هنری نیما، مرد جوانی که نویسنده و کارگردان تئاتر است را به تصویر میکشد. نویسنده تلاشکرده تا در این رمان به نقد ساختارهای متناقض جامعهی تئاتری بپردازد. از این جهت «جایی که تئاتر بازی میکنیم» بیانیهای است برای مرزکشیدن بین هنجارهای هنر و فرد. نیما که راوی داستان است، در بخشهایی از رمان، مونولوگهایی را عنوان میکند که بیانکنندهی ذهنیت او از فضایی است که در تئاتر میگذرد. نیما محصور در تنهایی خود، تکگوییهایی را با خود عنوان میکند که سرآغازی است برای رسیدن و دستیابی به بیتفاوتی نسبت به اعمال دیگرانی که موقعیتهای راوی را تغییر داده و جریان زندگی او را مختل کردهاند. نویسندهی «جایی که ما تئاتر بازی میکنیم» تلاش کرده تا در این رمان تصویری با جزییات از یک انسان علاقهمند به تئاتر با نقاط قوت و ضعف، تناقضات درونی و احساسات گذرا نشان دهد. از دیگر مولفههای رمان خطی و رئالیستی بودن شکل روایت داستان است.
در بخشی از متن رمان آمده: «آدم برسد به این سنوسال و هر روزش همین باشد؟ هر روز از خودت بپرسی حالا چهکار کنم؟ حالا کجا بروم؟ بقیه هم هر روز همین را از خودشان میپرسند؟ نیما هم هر روز از خودش میپرسد باید کجا بروم؟ روزبه هم از خودش میپرسد باید کجا بروم؟ یا بیدار میشود و میرود خیاطی؟ سپیده چی؟ بابام چی؟ زنم چی؟ مسعود چی؟ از خودش میپرسید کجا بروم؟ چهکار بکنم؟ ادیسون هر روز از خودش میپرسید حالا چه خاکی به سرم بریزم سر صبحی؟ یا فقط بیدار میشد و اختراع میکرد؟ توی سن من اگر از خواب بیدار شوی و ببینی نمیدانی باید کجا بروی و چهکار باید بکنی، حتما کارت خراب است…»
کتاب جایی که ما تئاتر بازی می کنیم