صبح که از خواب چشم باز کردم
دیدم در باغ
بر شاخهی درخت جراحتی برداشته است انار
در حد تخیل غزل.
گفتم بگذارید در فاصلهی سایه و کلمهی فروردین پرندهیی باشم
از کهکشانی به کهکشانی دیگر به دنبال سارها بودم.
سکوت را باور نداشتم دراین جهان
انار ناگهان ترک برداشت در دستان زن
در حد توان من نبود که تعلل در نگاه زن را حدس بزنم
گفتم بگذارید در فاصلهی اتفاق و واژهی شکوفه به خواب شما بیایم
از اقیانوسی به اقیانوسی دیگر به دنبال ابرها بودم
رویا را باور داشتم در این جهان.
کتاب صورت زن کو