پنج داستان تیره، با پیچشهایی طنزآمیز و ظریف.
واقعاً حیف که دیر آشنا شدم حرفشون کاملا درسته برای همین اجازه ندادن
این کتان یک مجموعه داستان از علی محمد افغانی میباشد. اولین داستان این مجموعه در مورد یک زندانی است که از سر سادگی و تحت تاثیر دیگران یک نزول خور را به قتل رسانده. قاتل کیسه کش حمام است و نزول خور را در همان حمام خفه کرده است. درسحرگاهی که حکم اعدام بایستی جاری میشد، قاتل که تا حد مرگ ترسیده توسط یکی دیگر از زندانیان که خودش هزارو یک مشکل مالی دارد نجات پیدا میکند . به این ترتیب که زکی(زندانی منجی!) حاضر میشود یک قطعه زمین خود را زیر قیمت بفروشد و خون بهای مقتول را بپردازد. در آخر داستان معلوم میشود که خود دادستان خریدار زمین بوده وآن را به نصف قیمت از زکی خریداری کرده است. تازه درپایان داستان هنوز هم معلوم نیست که این زمین جان آن بیچاره را نجات بدهد یا تنها اعدام را به تعویق بیندازد. چرا که ممکن است پول هرگز به دست خانواده مقتول نرسد!به این ترتیب داستان به فساد دستگاه قضایی وقت اشاره میکند
چه جالب وامافساد همچنان ادامه دارد البته باوقاحت تمام بامدرک میگم 😓💔 دامادم وکیل دادگستری دروغ گو وفریب کار وظالم هستند که زیر سرش بلند شد و به کمک رفقادرنیروی انتظامی کلی پروندههای قضایی وکیفری وشهادت کذب و....که برای دخترم وخانواده ما ایجاد ترس کند که مهریه ببخشد ونفقه ندهند اونوقت رییس دادگستری لجن با توضیحات و مدارک،راحت گفت به من چه الان اوضاع بی ریختتر از قبل شده تازه به دوران رسیدههای نالایق راحتتر سواستفاده میکنند رییس عقیدتی نیروی انتظامی استان هم بامعرفی مدیر دفتر امام جمعه گفت اشتباه کردن ،اما عوضش مهریه میگیری و تلافی اش در میاد 😠🥵 اینم از بزرگ خرهاشون
فساد الان بیشتر بیدار میکنه همه دستشون تو جیب هم هست گوش شنوایی نیست
اخ از ایران و ایرانی، چند تا دونه قصه کوتاه مختصر و مفید و تلخ و شیرین از وصف حالمون
خلاصه نداره