کتاب جهان کوچک من

jahane koochake man
کد کتاب : 109105
شابک : 978-6227418620
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 192
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2022
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 12
زودترین زمان ارسال : 1 خرداد

معرفی کتاب جهان کوچک من اثر علی قاضی نظام

دومین اثر علی قاضی نظام بعد از پنج سال از چاپ کتاب بایکوت که با استقبال ویژه قرار گرفت چاپ شد.
او در این کتاب با رویکردی متفاوت سفرنامه ای جذاب روایت کرده است.شخصیت اصلی داستان مردی به نام علی است که قصه ی آشنایی اش را با دختری که نام او را «جهان کوچک من» گذاشته، بازگو می کند. آنها بعد از ازدواج به کشورهای مختلف سفر می کنند و خاطرات و قول و قرارهای بسیاری با یکدیگر می گذارند. بعد از یک حادثه ی تصادف، دختر حافظه اش را از دست می دهد. علی تمام کشورها را به یاد روزهای خوش خود سفر می کند و نامه های فراوانی را برای دختر می فرستد تا شاید مرور خاطرات باعث شود حافظه ی از دست رفته ی دختر بازگردد…

کتاب جهان کوچک من

علی قاضی نظام
علی قاضی نظام متولد سال 1366، نویسنده و شاعر معاصر ایرانی می باشد.
دسته بندی های کتاب جهان کوچک من
قسمت هایی از کتاب جهان کوچک من (لذت متن)
جهان کوچک من سلام من امروز به سوئیس، شهر ژنو رسیدم. درست بیست و یکم مهرماه بود که با هم قدم گذاشتیم اینجا… زیباترین نقطه ی روی کره ی زمین… همیشه در تصوراتمان روزی را می دیدیم که با هم در یک کلبه ی چوبی در دل یک جنگل آرام در قلب سوئیس زندگی کنیم نه برای همیشه، ولی تجربه ای بود که با هم چند روزی را به بهترین شکل گذراندیم. گفتم تصوراتمان؛ یادت می آید، چقدر با هم قول و قرار گذاشتیم برای سفر؟ روزی نبود که جایی را میان عکس ها پیدا کنیم و خودمان را در آن نقطه تصور نکنیم. ما به آرزوهایمان جامه ی عمل پوشاندیم و کوله بارمان را بستیم و شهرها را با هم یک به یک طی کردیم. ما آرزو می کردیم و برای رسیدن به آن از همه چیز می گذشتیم. رویاهایمان فقط حرف نبود. آنقدر خاطر هم را می خواستیم که شانه به شانه ی هم برای تحقق آن قدم برمی داشتیم. ما خواستیم و شد… گاهی زندگی ما را به چالش هایی می کشد که ناخواسته مجبور می شویم مدت زمانی ریتم خوشبختی را تغییر دهیم. نه که خوشبخت نباشیم، نه. ولی قدر با هم بودنمان را بیشتر می دانیم. در قلب سوئیس کنار هم بودیم تا بتوانیم آنها را متقاعد کنیم برای بستن قرارداد عطرمان… عطر تو… عطر جهان کوچک من. اینجا، آسمان بارانی است و هر قطره اش نمکی می شود روی زخم دلتنگی ات، باران بدون تو بی معنی ترین حالت آسمانی است. باران فقط یادآوری می کند جای خالی ات را اینجا کنار من… صدای باران انگیزه ام را برای از تو نوشتن چند برابر می کند و قول می دهم هربار، در هر نقطه ای از آسمان که بارید، برایت بیشتر و بیشتر بنویسم. راستی امروز به محض رسیدن رفتم کنار دریاچه ی ژنو و کنار درختی که گیاهمان را آنجا به قلب خاک سپردیم. رشد کرده بود و زیباتر از همیشه با ما حرف می زد…