منصور ضابطیان (متولد ۷ آذر ۱۳۴۹ در تهران) روزنامهنگار، کارگردان، مجری رادیو و تلویزیون، پادکست ساز، سفرنامه نويس و تهیهکننده ایرانی است.
ضابطیان در سال ۱۳۶۹ کاردانی رشته علوم آزمایشگاهی را در دانشگاه علوم پزشکی گیلان به پایان رساند و پس از چند سال رشته تحصیلی خود را تغییر داد و رشته سینما را در دانشگاه ادامه داد. منصور ضابطیان مدتی مدرس دورههای آزاد آموزش گویندگی و اجرا در دانشکده خبر نیز بود. او کار حرفهای را با روزنامهنگاری شروع کرد و مصاحبهها و گزارشهای مختلفی برای مجلات و روزنامههای حیات نو، چلچراغ، گزارش فیلم و کلک مینوشت. در سال ۱۳۷۸ کار در تلویزیون را آغاز کرد. «سبد»، «مردم ایران سلام»، «جغرافیای فریاد»، «فرش واژه»، «نقره»، «رادیو هفت» و «صدبرگ» از معروفترین کارهای او در تلویزیون است.روبه روی کلیسای جامع میلان ایستاده ام، یا به عبارتی کلیسای دومو. دومو نام مشترکی است که به همه ی کلیساهای اصلی شهرهای اروپایی گفته می شود. همه ی شهرها در اطراف این کلیساها معنا پیدا می کرده اند و طبیعی است که مرکز شهر باشند و میدان های اصلی شهرها هم Piazza del Duomo نام بگیرند. کلیسای جامع میلان دومین کلیسای بزرگ ایتالیا و سومین کلیسای بزرگ اروپاست و ساختنش حدود ششصد سال طول کشیده است؛ اما من نیامده ام تا این افتخار معماری میلانی ها و زیارتگاه کاتولیک های معتقد شهر را تماشا کنم. برای پیدا کردن لوئینی Luini ناگزیرم از جلوی کلیسا عبور کنم و در یکی از کوچه پس کوچه های ضلع شرقی کلیسا دنبالش بگردم. لوئینی در واقع یک نانوایی است که اغلب میلانی های اصیل از آن خاطره دارند یا دست کم اسمش را شنیده اند. البته وقتی از نانوایی در ایتالیا حرف می زنیم نباید تصویری از نانوایی های ایران در ذهن مان بیاید. نانوایی ها در اینجا، علاوه بر نان، هزار و یک غذای سرپایی و پیتزای کوچک و… هم می فروشند. به همین دلیل بیشتر می شود از آن ها به عنوان فست فود فروشی یا کافه یاد کرد تا نانوایی. حالا برگردیم به لوئینی که حتی از دور هم می شود جایش را تشخیص داد. نه به خاطر تابلوی بزرگ و نئون و سر و صدا که اتفاقا هیچ کدام را هم ندارد، بلکه به خاطر صفی که همیشه جلویش تشکیل شده تا مردم یک به یک وارد شوند و خرید کنند. اینجا را خانمی به اسم جوزپینا لوئینی در سال ۱۹۴۹ بنا گذاشته. تصور کنید در ایتالیای خسته از جنگ، خانم لوئینی زادگاهش پولیا را رها می کند و به میلان می آید. اینکه چرا پولیا را ترک می کند معلوم نیست، اما شاید به این دلیل باشد که این منطقه نزد ایتالیایی ها شوم و منحوس است.
سیصد رنگ
سلام اگه این کتابو خوندین میشه بگید آیا ارزش خوندن رو داره
سلام عزیزم تمام کتابهای آقای ضابطیان از قشنگ اونورتره به علاوه اینکه شما وقتی کتاب رو میخونید لذت میبرید بلکه به معلومات شما هم اضافه میشه پس شک نکنید که ارزشش رو داره❤