وقتی نسل ما بچه بود، کانادا برایش بیشتر از یک نوشابهی پرتقالی خوشمزه بود که با وقوع انقلاب دیگر پیدا نمیشد. ما کانادا را کمتر به عنوان یک کشور مهم و مستقل میشناختیم. من اما وضعیتم فرق میکرد. پدرم یک پسردایی داشت که چند سال قبل از به دنیا آمدن من رفته بود به مونترال و آنجا پزشک شده بود. من هیچوقت او را ندیدم اما هر از چند وقتی یک نامه توی حیاط خانهمان می افتاد که رویش یک تمبر زیبا بود. در ذهن من کانادا سرزمین تمبرهای زیبا بود. آن ها را از روی پاکت نامه میکندم و توی آلبوم تمبر میگذاشتم و میشد مایهی پز دادن به دوستان و هم کلاسها. من تنها کسی بودم که توی آلبوم تمبرم تمبرهای کانادایی داشتم.
سالها گذشت و ما همپای تاریخ پیش آمدیم. انقلاب شد، جنگ شد، جنگ تمام شد و حالا وقت آن بود که جهان را بیشتر بشناسیم. کانادا آرام آرام در اطلاعات تاریخی و جغرافیایی ما وارد شد و آرام آرام مقصدی شد برای ایرانیانی که شرایط زندگی در کشورشان را بر نمیتافتند و به دنبال جایی برای یک زندگی جدید بودند. کانادا از اواسط دههی هفتاد برای خیلی از جوانهای آن دوره یک نقطهی خاص شد. نقطهای در دورترین جا از خانه که هم «دلتنگی» میآورد و هم در عین حال «امنیت». کانادا کشور جدیدی بود با قوانین خاص و با وجود سرمای زیادش که برای ایرانیها قابل تحمل نبود، میتوانست یک رفاه نسبی برای آن ها فراهم آورد...
منصور ضابطیان (متولد ۷ آذر ۱۳۴۹ در تهران) روزنامهنگار، کارگردان، مجری رادیو و تلویزیون، پادکست ساز، سفرنامه نويس و تهیهکننده ایرانی است.
ضابطیان در سال ۱۳۶۹ کاردانی رشته علوم آزمایشگاهی را در دانشگاه علوم پزشکی گیلان به پایان رساند و پس از چند سال رشته تحصیلی خود را تغییر داد و رشته سینما را در دانشگاه ادامه داد. منصور ضابطیان مدتی مدرس دورههای آزاد آموزش گویندگی و اجرا در دانشکده خبر نیز بود. او کار حرفهای را با روزنامهنگاری شروع کرد و مصاحبهها و گزارشهای مختلفی برای مجلات و روزنامههای حیات نو، چلچراغ، گزارش فیلم و کلک مینوشت. در سال ۱۳۷۸ کار در تلویزیون را آغاز کرد. «سبد»، «مردم ایران سلام»، «جغرافیای فریاد»، «فرش واژه»، «نقره»، «رادیو هفت» و «صدبرگ» از معروفترین کارهای او در تلویزیون است.خیلی زیباست آدم احساس میکنه خودش داره سفر میکنه اما خیلی گرونه شاید اگه همهی این پول به آقای ضابطیان(نویسنده) میرسید خیالم راحتتر بود که یذره به ایشون هم پولی برسه ولی نصف بیشتر پول رو ناشر میگیره متاسفانه واقعا خیلی گرونهه تروخدا یه فکری به حال قیمت کتاب بکنید وگرنه همین یذره آدم کتابخون هم که داریم نمیمونن به خاطر قیمت کتاب
اطلاعات من از اقای منصور ضابطیان شبها برنامه رادیو هفت بود که نگاه میکردم خیلی عالی بود. ❤❤
هر برگ کتاب هزارتومان؟خجالت هم خوب چیزیه والا.فقط متحیرم از دوستانی که میگن اشکال نداره این هم مثل چیزای دیگه بخرید و حمایت کنید از ناشر و نویسنده.عزیزان متوجه نیستید که دیگه این قشر حداقلی کتاب خوان جامعه هم دیگر توان کتاب خواندن ندارند؟
عزیزم باید نویسنده ای هم بماند که تو بتوانی کتاب بخوانی وقتی هندوانه را سیصد هزارتومت میخری یه کتابی که چندین سال واسس زحمت کشیده شده رو نصف قیمت یک هندوانه نمیخری؟ نویسندگان هم نیاز به پول دارند
بله متوجهم که نویسنده هم نیاز به پول دارن اما توجه کنید که پول اصلی رو ناشر میبره که اون هم نوش جانش منتها انصاف هم باید رعایت بشه قیمتها اغلب حتی با درنظر گرفتن قیمت بالای کاغذو.... باز هم منطقی نیستند ما هم این وسط باید حمایت بشیم دیگه باید توانی داشته باشیم و طبق توانی که داریم حمایت کنیم.با حقوق کارگری نه هندوانه ۳۰۰تومنی ما میتونیم بخریم نه کتاب برگه ای هزارتومنی
فکرکنم بااین روند افزایشی قیمت کتابها دیگه کتابم نتونم بخونم 🙂🙂🙂
اولین کتابی هست که از ایشون قراره مطالعه کنم، درنگاه اول خیلی جذابه این کتاب برای من ولی من انتظار داشتم همه عکسهای کتاب رنگی بود.
بسیار عالی بود. مثل همه کتابهای آقای ضابطیان.من هدیه گرفتم.
با سلام به دوستان علاقمند شما حق دارید نسبت به قیمت بالای کتاب شاکی باشید ولی متاسفانه قیمت تمام شده یک کتاب با تورم افتضاح فعلی همین قیمت در میاد. به هر حال برای روشن نگهداشتن همین چراغ نیمه افروخته ناچاریم از هزینههای دیگر بزنیم و برای حمایت از ناشر و نویسنده کتاب بخریم.
دوست داشتم بخرم و بخونم ولی با توجه به تعداد صفحات گرونه . کلیدر ۲۵۰۰ صفحه ای نو رو سه روز پیش پونصد خریدم این ۲۰۰ صفحه ست دویست تومن
مقایسهی شما اشتباهه قطع این کتاب وزیری هست و حاوی عکسه
ای جان 🧡🧡🧡
همین امروز رسید دستم و خوندمش و طبق معمول تو کتاب غرق شدم. عالی بود
تمام کتابهای آقای ضابطیان رو روی هم بذاریم به قیمت این یکی نمیرسه
من هم به قصد خرید اومدم ولی واقعا قیمت بالاست
بعضی از دوستای عزیزمون میگن گرونه؛ آیا یه محصول فرهنگی که اینهمه زحمت پشتشه و به اندازه قیمت یه پیتزا هم نیست متاسفانه و سالها تو کتابخونه تون باقی میمونه رو گرون میدونید کلا ما ایرانیها عادت داریم واسه همه چی پول بدیم الا کتاب
پیتزا که گرون باشه میشه نخورد، ولی کتاب تنها چیزیه که نباید اینجوری قیمتش رو بالا ببرن، ناشر و نویسنده میتونن یکم از سودشون رو کم کنن اگه یه ذره به فکر گسترش فرهنگ کتابخونی و بالا بردن آگاهی مردم هستن، ولی انگار هدف فقط کسب درآمده اونم چند برابری، قیمت بقیه کتابهای آقای ظابطیان رو با این یکی مقایسه کنین، انگار کتاب گوجه سبزه که اولش که چاپ میشه اینجوری گرون میفروشنش
هر اتفاقی میوفته قیمت کتاب رو با قیمت خوراکی مقایسه میکنیم. برای قیمت خوراکی هم اعتراض داریم اما کتاب یک کالای فرهنگی هست که به یه تفریح لوکس تبدیل شده و نباید یک کالا که بر فکر تاثیر میذاره اینقدر گران بشه و هیچکاری هم برای کاهش قیمت انجام نشه اونم تو کشوری که سرانه مطالعه روزانه نیم ساعتم نیست
آخه ما واسه پیتزا هم زورمون میاد انقدر بدیم برا همین سالی یه بار هم نمیخوریم😂
چقدر خوشحال کننده اس که شب عیدی این کتاب منتشر میشه🧡🧡
درسته همه چیز گرونه ولی اونها رو مجبوریم بخریم با اینکه خیلی دلم میخواد این کتاب رو بخرم ولی الان میسر نیست شاید وقتی دیگر .
حیف و حسرت که گرون هست نمیتونم بخرم
به نظرم قیمت کتاب باتوجه به گرونیهای الان کاملا منطقیه و از پول یه پیتزا کمتره! کتابای آقای ضابطیان انقدر ارزشمند هست که به جای یه پیتزا، کتاب ایشونو تهیه کنیم و از خوندنش لذت چندین برابر ببریم. در واقع تهیه این کتاب حمایت از یه نویسندهی خوبه که تو وضعیت الان بیشتر از هرچیزی برای هرکسی که نثر ایشون رو دوست داره مهمه
شما تو سود انگار شریکی ها
به نظرم قیمت کتاب باتوجه به گرونیهای الان کاملا منطقیه و از پول یه پیتزا کمتره! کتابای آقای ضابطیان انقدر ارزشمند هست که به جای یه پیتزا، کتاب ایشونو تهیه کنیم و از خوندنش لذت چندین برابر ببریم. در واقع تهیه این کتاب حمایت از یه نویسندهی خوبه که تو وضعیت الان بیشتر از هرچیزی برای هرکسی که نثر ایشون رو دوست دارن مهمه
متاسفانه برای ما حقوق بگیران مفلس گران است باشد تا ارزان شود تا ابتیاع نمایم با عرض معذرت
منم به قصد خرید اومدم ولی واقعا قیمت بالایی داره