ساعت شام نزدیک شد. همه در عمارت امپراتوری در یک اتاق انتظار خیلی قشنگ که تمام دیوارهایش مستور و پوشیده از تابلوهای تقریبا کوچک بود که صورت نیم تنه و سرو گردن کشیده بودند و با قاب صاف به دیوار نصب کرده بودند. چون بیکار ایستاده بودم شمردم چهارصد و شانزده تابلو بود که هیچ کدام شباهت به همدیگر نداشتند خیلی جای ظهیر السلطان خالی بود. آمدند گفتند که بفرمائید سر میز، همه رفتیم در اتاق سفره خانه یعنی تالار پتروفسکی- خیلی اتاق بزرگی است، دیوارها و قاب صورت ها و اسباب چراغ و مبلش تمام سفید است. هرکس صندلی خودش را پیدا کرده، نزدیکش ایستاده، از سرتیپان نظامی و وزرا و شاهزادگان و خانم های ندیمه علیاحضرت امپراتوریس سیصد نفر در سر میز حاضر شدند تماما با لباس رسمی و هر کدام هم یک نفر پیشخدمت قرمز پوش در پشت سر. اعلی حضرت شاه دست علیاحضرت امپراتوریس روس را گرفته، داخل اتاق شدند. بعد اعلی حضرت امپراتور روس دست علیاحضرت ملکه ی نویان که دختر دائی اعلی حضرت امپراتور است و به دیدن ایشان آمده گرفته، وارد مجلس شد، در سر میز نشستند. اعلی حضرت شاه در دست راست امپراتوریس و اعلی حضرت امپراتور در دست چپش نشست. پس از نشستن مرخص کردند همه نشستند. خیلی تعجب کردم وقتی دیدم وزیر تشریفات اعلی حضرت امپراتور روبه روی علیاحضرت امپراتوریس نشست و حضرت صدراعظم زیر دست ایشیک آقاسی باشی نشست و حال آنکه مهمان بود. یکی از چیزهای تماشائی وزیر دربار علیاحضرت امپراتوریس است که زنی است بلندقد و کلفت ا ندام و سنش از پنجاه سال گذشته، موهای سرش غالبا سفید است، عینک سیاه می زند، از غالب دول نشان های زنانه ی اول دارد و دامرنر یعنی ندیمه ها که همه از شاهزادگان و انجاب روسیه هستند و تمام خدمه ی زنانه اختیارشان با این زن است. فوق العاده متشخص و موقر است، تمام وزرا و رجال درباری از او می ترسند و خیلی احترامش می کنند، غالب معتبرین مردان از او حساب می برند و دستش را می بوسند. خلاصه شامی درنهایت عظمت و رسمیت و تشریفات صرف شده، مجلس بهم خورد. همان طور که اول آمده بودیم به گار راه آهن مراجعت کرده، به کالسکه نشسته، به سن پترزبورگ آمدیم. صبح همه با لباس رسمی در عمارت ارمیتاژ حاضر شده، در معیت رکاب همایون به گار رفته، از آنجا با کالسکه ی راه آهن رفتیم به اردوی کراسنی سیل که بیست وپنج هزار نفر سرباز و سواره و توپخانه ی گارد مخصوص خود اعلی حضرت امپراتور همیشه آنجا اردو دارند. اعلیحضرتین با همان درشکه که از گار سوار شده بودند رفتند سر افواج، ماها هم رفتیم در چادر بزرگی که در بلندی که دستی درست کرده بودند زده بودند و علیاحضرت امپراتوریس و سایر خانم ها و وزرا آنجا بودند.