در لندن یک نفر حاکم ویا کلانتر هست که او را لاردمیار می گویند. شغل او این که در هر سال یک نفر باید کلانتر لندن بوده، بعد از انقضاء یک سال مجموع مردم در مکانی جمعیت کرده؛ ده نفریا بیشتر یا کمتر اسامی خود را نوشته که به منصب مزبور رسند و بعد از آن اهالی شهر هر کس آمده، اقرار نام خود را نوشته که فلان شخص را من انتخاب می کنم که لاردمیار شود و دیگری یک نفر دیگر را الی پانزده روز بعد از انقضاء روز مزبور. هریک از آن ها که مردم مایل به کلانتری او بوده، او را به منصب لاردمیاری منصوب می کنند و احدی از ارکان دولت را مدخلیت به انتخاب شخص مزبور نیست، مطلقا اهالی شهر او را اختیار می کنند. بعد از اختیار آن درنهایت احترام او را و زن او را به خانه ی بزرگی که آن را منش هاوس می نامند برده و خانه ی ملوکانه ای است. بعد از چندی لاردمیار مزبور مهمانی به اهالی شهر داده و برخی اوقات سه هزار نفر و بعضی اوقات چهار هزار نفر در سال قبل از آنجا از هر قبیل مردم کسبه در آنجا می روند و هرج ومرجی در آنجا می شود. بنده را میل به این آمده که طریق مهمانی او را دیده، شرحی به لاردمیار مزبور نوشته، رخصت نامه به جهت بنده به همراه نوکر خود فرستاده و بنده در لباس انگریزی به آنجا رفته، نه کسی بنده را شناخته و بنده هم سه ساعت در آنجا ماندم. گاهی به دیدن رقص زنان و مردمان رفته و دمی به تماشای اشخاصی که از برای پارچه ی نان وآب لیمو و فقاعی انواع سعی نموده و از کثرت هجوم مردم در بالای یکدیگر ریخته متوجه شده و بعد مراجعت کردم. اخراجات یک سال لاردمیار مزبور زیاده از بیست هزار تومان می شود. این اخراجات را محض، از برای این می کنند. هر که تنها یک سال او را لارد نامند و جمعیتی به هم رسانده، بعد از انقضاء سال ایضا دیگری را به منصب کلانتری اختیار و لاردمیار سایق مسمی به مستر فلان و یا آقا فلان اسم سابق خود می گردد- به جز لاردمیار، بیست وشش نفر دیگر. در لندن بیست وشش محله است و هر کدام از محله ی مزبوریک نفر اولدرمن به کدخدایی آن محله مشغول و شغل آن ها این که هر کس خلاف قاعده کند کدخدای مزبور را اطلاع داده و به اطلاع او، شخص مقصر مزیور را به زندان فرستاده که بعد از آن قضات به تقصیر او رسند و موافق تقصیر او، او را تنبیه کنند. در لندن هجده زندان در محلات ساخته اند که هر کدام ارباب مقصرین و خونیان و دزدان و طاغیان قرض داران را به اطلاع کدخدایان به زندان های مزبور فرستاده که بعد قضات شهر آن ها را به محکمه ی شرع آورده، امر آن ها را رسیده و هر کس را موافق تقصیر او سیاست کنند.