از تبعهٔ ایران که در استانبول زیاد هستند قریب سه هزار نفر در پنج کشتی بخار بسیار بزرگ سوار شده به استقبال آمده بودند. کشتی های خود را نزدیک کشتی ما آوردند. در این بین صدراعظم ما با شاهزادگان و غیره به قایق نشسته از آن کشتی به این کشتی می آمدند. یکی از کشتی هائی که تبعهٔ ایران در آن بودند دود کرده، راند که نزدیک کشتی ما بیاید. قایق صدراعظم و سایرین کم مانده بود بخورد به این کشتی و غرق شود. خدا رحم کرده به یک طوری خلاص شده، رسیده، آمدند بالا. اغلب پیشخدمت ها هم با لباس رسمی بودند. سایر پیشخدمت ها و غیره همه در کشتی اول ماندند. خلاصه راندیم. دست راست جزایر زیاد است و کوه و درخت و بعضی هم چشمهٔ آب دارد. از فرنگی ها و بعضی متمولین عثمانی را گفتند آنجاها عمارات می سازند که تابستان ها به گردش بروند اما ما عمارتی ندیدیم شاید توی دره ها و پشت تپه ها بوده است. رسیدیم به اول آبادی شهر استانبول. دست چپ خاک اروپا است دست راست خاک آسیا. ما نزدیک به خاک اروپا می راندیم. کشتی های بخار که ایلچیان خارجه نشسته، استقبال آمده بودند دیده شد. اول آبادی بعضی خانه هاست. بعد ابتدا می شود به دیوار کهنهٔ سنگی که بروج داردــ قلعه ای ست از عهد قیاصره ساخته شده است. چون این نوع قلعه جات حالا به کار نمی خورد تعمیر نمی کنند اما چون همه از سنگ و مستحکم است هنوز اغلبی باقی است. این قلعه محیط است شهر قدیم استانبول را که همه در روی تپه و ماهور و دره واقع است.