افکار تیره نامی با مسما برای این کتاب است. در آغاز کتاب، مرد جوانی از فضای خانوادهاش میگوید. خانوادهای که بعد از شکست پدرشان در تجارت به آبادان مهاجرت کردهاند و حالا هر کدام به نوعی در چنگ افکار تیره فرو رفتهاند. مادری که مدام با خودش حرف میزند و خوب و بد روزگار گذشتهاش را مرور میکند. برادری که تا حرف ازدواج به میان میآید آه میکشد و خود شخصیت اصلی که گویی بیش از همه درگیر افسردگی است و هر لحظه و هرجا باید با خودش بجنگد تا خیالات تیره را از سرش بیرون کند. کمکم و با دیدن دختری یهودی به نام ژانت، افکار تیره هرچند برای مدتی کوتاه کنار میروند و رنگ آسایش و سرخوشی هم در زندگی او دیده میشود...
کتاب افکار تیره