پسری روستایی هر از چندگاهی که پولی جمع می کند، به یک کتاب فروشی در شهر می رود و کتاب می خرد، او که بی نهایت به خواندن علاقه مند است با صاحب کتاب فروشی رفیق شده و قرار است از این به بعد کتاب ها را برای خواندن امانت بگیرد. همان روزی که کتاب فروش این نوید را به او می دهد، دختری شهری که تقریبا نوزده یا بیست سال دارد در کتابفروشی دل او را می برد. این شیفتگی او را که از شهر بریده بود، با فضای آن دوباره آشتی می دهد: «برای من که اگر تا به حال چیزی را دیوانه وار دوست داشته ام، توپ فوتبالی بوده که جایزه گرفتم، دوست داشتن آدمی مثل او چه معنی دارد؟ دوست داشتن دختری شهری که خانه شان هم حتما مثل ماشین شان است. لابد توی اتاق هایشان چیزهایی دارند که من حتّی اسمشان را هم نشنیده ام و حتما چیزهایی می خورند که من توی خواب هم ندیده ام. اصلا مگر می شود یک بچّه حیدرآبادی کسی را دوست بدارد که بی هیچ خجالتی لباس های شهری سفید می پوشد و لاک صورتی می زند؟ کسی که بدون این که رو بگیرد راست راست توی چشم های آدم نگاه می کند و می خندد. تازه با گواش و مدادشمعی خارجی نقّاشی می کشد و گیس های بلندش از همهٔ عطرهای دنیا خوش بوترند.»
کتابی به شدت واقعی، به شدت ملموس، به دور از اغراق و توصیفات غیرواقعی،،،آنجا که از دردها و رنجهای عشایر غیور سخن میگوید بی آنکه عشایر باشی و بی آنکه بخواهی، احساس همزادپنداری میکنی،،، آنجا که داستان عاشقانه میشود اگر چه تکرار مکررات است، اما تازگی مختص خود را دارد و دلزدگی رمانهای تکراری عاشقانه را ندارد ،،، قلمی روان، جذاب و تاثیرگذار همراه با طنزی پنهان که ناخودآگاه خنده بر لب میآوری،،،داستانی پرکشش که زمین گذاشتن کتاب را سخت میکند،، کتابی که قطعا ارزش خرید و ارزش چند بار خواندن دارد
کتابی به شدت واقعی، به شدت ملموس، به دور از اغراق و توصیفات غیرواقعی،،،آنجا که از دردها و رنجهای عشایر غیور سخن میگوید بی آنکه عشایر باشی و بی آنکه بخواهی احساس همذات پنداری میکنی،،، قلمی روان، جذاب و تاثیرگذار،،،داستانی پرکشش که زمین گذاشتن کتاب را سخت میکند،، کتابی که قطعا ارزش خرید و ارزش چند بار خواندن دارد
کتابی بسیار زیبا، عمیق ،واقعی، با احساسات ناب و دست نخورده، کتابی که میتوان با آن زندگی کرد و در عین پیچیدگیهای قومی به سادگی میان آنها زیست و با آنان صمیمی شد و خود را میان آنها حس کرد چه بسا که گاهی انسان مابین کتاب احساس میکند شاید در زندگی قبلی خود به چنین جایی تعلق داشته . احسنت و هزاران درود بر نویسنده