کتاب درویش ستیهنده

Darvish
از میراث عرفانی شیخ جام
کد کتاب : 12065
شابک : 9789643726720
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 574
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 26 آذر

معرفی کتاب درویش ستیهنده اثر محمدرضا شفیعی کدکنی

درویش ستهینده تصحیح متن خلاصه المقالات به قلم شفیعی کدکنی است. خلاصه المقالات کتابی است که یکی از نوادگان شیخ جام، به نام ابوالمکارم بن علاءالملک جامی در قرن نهم بر اساس منابع موجود در آن دوره درباره ی مقامات و کرامات شیخ جام نوشته است. شیخ جام از عرفای بزرگ قرن پنجم وششم هجری است و تفاوت منش و کردار او با دیگر عرفا شفیعی کدکنی را برآن داشته است تا از کلمه ی ستیهنده یعنی گردن فراز و سرکش در عنوان کتاب استفاده کند. این کتاب شامل بخش های مقدمه ای در باب شخصیت شیخ جام، از دیدگاهی متفاوت با آن چه تاکنون درباره ی او نوشته شده است؛ معرفی خلاصه المقامات و ارزش های آن؛ تصحیح متن خلاصه المقالات و تعلیقات آن؛ و فصل «فی الآداب و ما یلیق بحال الفقراء»می شود.
شفیعی کدکنی بر اساس نگاه خاص خود به عرفان( یعنی نگاه هنری و زیبایی شناسانه به دین) به تصحیح این اثر پرداخته است.

کتاب درویش ستیهنده

محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی در نوزدهم مهرماه ۱۳۱۸ در کدکن ( نیشابور ) در خراسان[۱]شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی به شیوهٔ قدمایی آغاز کرد و پس از چندی به سبک نو مشهور به نیما یوشیج روی آورد. با انتشار دفتر شعر در کوچه باغ های نشابور نام آور شد. آثار شفیعی را می توان به سه گروه انتقادی و نظری و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی می شود، که بخشی از آن ها در زیر آورده شده اند. در میان آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب موسی...
دسته بندی های کتاب درویش ستیهنده
قسمت هایی از کتاب درویش ستیهنده (لذت متن)
و گفت ابوبکر چندان نفق ها و خرج ها کرد که هیچ کس نتوانست کرد، که بر آن هیچ چیز مترتب نشد. علی سه قرص جو بداد. هر چند هر دو از بهر خدای بود و به اخلاص بود اما ابوبکر از سر هستی داد و علی از سر نیستی داد. می نگر که خدای تعالی آن علی را چند جلوه کرد و چه آیت ها در شأن آن فرستاد. همه جای ادیم می پراکنند و رنج آن می کشند. چون باد طایف بدان نوزد ادیم باشد، نه طایفی. کار دوستان او رنگ عنایت ازلی دارد. بازان رنگ هیچ چیز برنیاید و هیچ چیز با زان برابری نتواند کرد.

گفت دوستی دنیا در دل و به درگاه خداوند آمدن و نماز و دعا کردن همچنان است که جنب جامهٔ پلید درپوشد و دست و روی بشوید و در نماز ایستد. اگر هرگز جنب و جامهٔ پلید نماز روا باشد، نماز و دعاء تو بر دستی دنیا راست آید.

و گفت: مشایخ ادبار گرفته درگاه سلاطین گرفتند و متزهدان دروغ زن روی بر پی ظالمان نهادند و هر یک غولی شدند امت محمد را و سر به زرق و شید و نماز به ریا و روزهٔ به دروغ برهنه کردند و دست به دعای من دعانی بالغفلة اجبته باللعنة برآوردند.