کیزی در مدرسه توسط همکلاس هایش مورد تمسخر و اهانت قرا می گیرد و تقریبا همه از او دوری می کنند زیرا او یک کولی است که با مادربزرگ پیرش در یک واگن کهنه، داخل یکی از باغ های روستا زندگی می کند. پس از مرگ مادربزرگ، کیزی وارد دوره جدید و متفاوتی از زندگی می شود و با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کند. او که تنها قیم اش را از دست داده، توسط اهالی روستا احاطه شده و ناچار می شود خود را با شیوه زندگی آنها تنظیم کند. اما خلق و خوی آزاد زیستی و طبیعت دوستی وی مانع از آن است که به سادگی با سبک جدید زندگی اش کنار بیاید و این تحول اجباری و ناعادلانه را به راحتی بپذیرد. آیا سرانجام کیزی با شیوه جدید زندگی و مردمان روستا کنار خواهد آمد؟ آیا سایرین واقعیت های زیستی و پیرامونی این کودک را درک خواهند کرد؟
کتاب دخترک کولی