یوسف پسر جوانی است که در خیابان کار میکند، او شیشه اتومبیلها را پاک میکند و یا زبالههای بازیافتی را جدا میکند، اما چیزی در یوسف متفاوت است. او وقتی میخندد همه میخندند و یوسف عاشق خندادن دیگران است. آنقدر زیبا میخندد و تمام دندانهای معلوم میشود که همه به او یوسف دندان میگویند.
یوسف تصمیم میگیرد یک دوربین بخرد و مردم را بخنداند و با دوربین از آنها عکس بگیرد. او باید سخت کار کند تا بتواند برای خریدن یک دوربین دست چندم پول جمع کند و این یعنی کار سنگین و خواب کم. بالاخره یوسف پول جمع میکند اما دقیقا زمانی که میخواهد دوربین را بخرد دوستش سینا سر چهارراه تصادف میکند و او باید هزینه درمانش را بدهد. یوسف صبوری میکند باز کار میکند اما بازهم مشکلی وجود دارد، او که شبها فقط دو ساعت خوابیده متوجه میشود دوربین کمی گران شده است. حالا باید بازهم کار کند. یوسف بالاخره دوربین را میخرد و در این میان مشکلات دیگری هم سر راهش قرار میگیرد اما اتفاق دیگری میافتد. او میفهمد بعضی آدمها کارشان خنداندن دیگران است. حالا یوسف میخواهد یک کمدین شود.
کتاب لبخندهای یک قهرمان