بحث درباره شناخت در انتهای بخش منطق مشابه بخش مربوط به نامتناهیت در پایان پیوند بسیط است. در منطق تنها میتوان به بازنگری ای صوری نسبت به شناخت دست یافت چراکه شناخت موضوع درخور متافیزیک است نه منطق). در منطق آنچه مسئله ای را وضع میکند نوعی به اوج رساندن است. خود منطقی به شناخت خود در مقام عاملیتی آزاد نائل می شود که جوهر اخلاقیاتی آن را حفظ میکند و تداوم می بخشد و سرنوشت خود جوهر به آن وابسته است. حال مسئله این است اینهمانی این شناخت مطلق با دقیقه تاریخی آگاهی ای که این شناخت در آن ظاهر شده تا تحقق یابد، چگونه است؟ برای شناخت، نخستین گام درک ساختار ابژکتیو خود شناخت است. متافیزیک فرآیند [تکوین] آگاهی منطقی را از جانب خود جوهر به ما نشان میدهد این همانا خودآگاهی مطلق جوهر است. بنابراین متافیزیک با فصول ۶ تا ۸ از پدیدارشناسی روح متناظر است؛ و شناخت، صرفا «حقیقت و یقین صوری عقل» است.
هگل دست روی ویژگی مهمی از زندگی مدرن گذاشت: ما پیشرفت و بهبودی می خواهیم ولی همچنان تحت کنترل کشمکش ها و احتمالات شکست هستیم.