امروزه رادیکال سیاسی بودن چه معنایی می تواند داشته باشد؟ کابوسی که خواب آرام اروپای بورژوا را بیش از هفتاد سال آشفته کرده بود، دیگر از این جهان رخت بربسته است. چنین می نماید آرزوهای رادیکال ها در جهت برپایی جامعه ای که در آن، به گفته ی مارکس، آدمیزادگان را “به راستی می توان آزاد کرد”، رویاپردازی های بی پایه ای از کار درآمده اند. مفهوم رادیکالیسم سیاسی از دیرباز بیشتر با اندیشه ی سوسیالیستی همراه بوده است. رادیکال بودن با داشتن نظر خاصی درباره ی امکانات سرشته در تاریخ همدوش بوده است. رادیکالیسم به معنای رهایی از چیرگی گذشته بود. برخی از رادیکال ها انقلابیانی بودند که به نظر آن ها، انقلاب و شاید تنها انقلاب، می توانست جدایی موردنظرشان را از گذشته به راستی فراهم سازد. با این همه، مفهوم انقلاب هرگز ویژگی معرف رادیکالیسم سیاسی نبود، بلکه بیشتر پیشرفت گرایی شاخص آن به شمار می آمد. برابر با این شاخص، تاریخ را می بایست به تسلط درآورد و آن را برحسب مقاصد انسانی قالب بندی کرد، تا آنکه امتیازهایی که در دوران گذشته خدا داده می نمود و مزایای اقلیت را بتوان گسترش داد و برای منفعت همگان سازماندهی کرد.