و بدین سان، هنر مانی، ناخودآگاه ولی با شیفتگی و پختگی زودرس، در حاشیه ی صفحات کتاب ها متبلور و شکوفا شد. ابتدا طرح موجودات و اشیا را ساده و کم رنگ با مرکب خطاطان می کشید، سپس به آن ها، جلوه و جلا می داد و لحظات و دقایقی را، شاد و سرمست، به دور ازچشم برادران، در فضا با رسم و رنگ و نقاشی طی می کرد ولی…[تا کی می توانست این چنین به کار خود ادامه دهد؟]… بالاخره روزی می باید رازش فاش شود.
سلام نویسنده محترم این کتاب با استدلالهای ضعیفش نه تنها حق مطلب رو در مورد مانی ادا نکرده بلکه چهره مانی رو کاملا مخدوش کرده مانی هنرمند و مصلح اجتماعی بود نه پیامبر
مانی پیامبر بوده .
مانی پیامبر نبود مصلح اجتماعی میشه گفت ولی رویکردش به شدت دنیا ستیز بود و اصلاحاتش دردی از جامعه دوا نمیکرد شاید به پذیرش اقدامات شاهان کمک میکرد چنانچه شاپور اول هم به خوبی درک کرد
مانی پیامبر بود نه مصلح اجتماعی! دو وحی و مکاشفه ای که در دوازده و بیست و چهارسالگی دریافت کرد ، رسالتش را تأیید و او را مجبور به ترک فرقهی الخسایی کرد. طبق گفتههای مانی فرشته ای پیام هایی از ((پادشاه بهشت روشنایی ها)) خدای خیر در کیش مانوی برایش میآورد.در پیام اول از مانی خواسته شد از جامعه دینی پدرش خارج شود. در دومین پیام از او خواسته میشود رسالتش را آغاز کند.مانی قصد داشت مذهبی را بنیان نهد که شرق و غرب عالم را فرا بگیرد و برای تمام اقوام و ملل جهان پذیرفتنی باشد به همین دلیل نباید اهمیت عناصر مسیحی و مکاتب شرقی مانند اعتقاد به تناسخ در بودیسم را در ترکیب مانوی نادیده بگیریم.پس مانی خودش را طبق وحی و مکاشفاتش پیامبر معرفی میکرد نه مصلح اجتماعی. در آخرین سفرش که منجر به دستگیری و اعدامش شد، شباهت آشکاری با شام آخر مسیح و سخنانش با حواریون میبینیم. البته این که تجربیات جذبه ای و خلسه ای مانی و مکاشفاتش تا چه حد صحت داشته موضوع بحث نیست ، آنچه دارای اهمیت است در پاسخ به دوستانی که مانی را مصلح اجتماعی معرفی کردند باید گفت مانی در تاریخ ((پیامبر)) است نه مصلح اجتماعی . مانی حتی از جنبهی تجربیات روحانی اش با کنفوسیوس و لائوتزو کاملا تفاوت دارد.