مهریه ام یک جلد کلام الله مجید بود، و یک سکه طلا.
محمد بعد از ازدواج، یک جلد قرآن خرید.
صفحه اولش نوشت:
«امیدم در این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد، و نه چیز دیگر، که همه چیز فناپذیر است؛ جز این کتاب.»
آن یک سکه را هم من بخشیدم، بعد از عقد.