مسافر انارستان، قصهی جوانی است به نام عبدالنبی که در خانوادهای دیندار ، در یکی از روستاهای دورافتادهی برازجان به نام انارستان متولد میشود. او از کودکی زیر نظر پدربزرگ صاحبدل و متدینی به نام حاج هرمز رشد میکند و با طبیعت زیبای اطراف روستا، کوههای تو در تو، درختان بادام کوهی، نخلستانها و … خو میگیرد. حاج هرمز و پسرانش همگی به کار گلهداری مشغولند و از این رو، عبدالنبی هم از همان کودکی به کار چوپانی میپردازد و روزگارش در کوه و صحرا میگذرد. اما آنچه او را از بقیهی چوپانها متفاوت میکند، قابلیت او در خواندن است.
کتاب مسافر انارستان