کتاب «هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی» اثر جوئل واینسهایمر، کتابی پربار است که به رابطه بین هرمنوتیک و نظریه ادبی می پردازد. این کتاب با تأکید بر ایدههای هانس گئورگ گادامر، یکی از شخصیتهای اصلی هرمنوتیک قرن بیستم، بررسی میکند که چگونه نظریات او در حوزۀ هرمنوتیک فلسفی، درک ما از تفسیر و نظریۀ ادبی را تغییر میدهد. واینسهایمر کتابش را با ردیابی تاریخی سنت هرمنوتیکی از فردریش شلایرماخر تا پل ریکور شروع میکند و به نقش گادامر در این گفتمان میپردازد. به عبارت دیگر، او ابتدا سیر تحول تفکر هرمنوتیکی را ترسیم و زمینه را برای بحث در زمینه مبانی فلسفی نظریه ادبی فراهم می کند. او سپس به طور دقیق تری به هرمنویتک گادامر می پردازد. می توان گفت که مفهوم تفسیر بهعنوان اثری از تاریخ، نه بهعنوان یک کنش، بلکه بهعنوان یک اشتیاق و میل، محور اصلی کتاب است. واینسهایمر سپس نقد گادامر از مفهوم نشانهشناختی زبان را بررسی میکند، که بر تعادل بین تفاوت و تشابه در رابطه لفظ و جهان تأکید میکند. این نقد گادامر از این جهت مهم است که در درک نقش زبان در تفسیر و شکلگیری معنا نقشی اساسی دارد. او سپس به نظریۀ گادامر دربارۀ استعاره می پردازد. واینسهایمر اهمیت استعاره در هرمنوتیک گادامر را مورد بحث قرار میدهد و نقش آن را در آمیختگی افقها برجسته میکند - جایی که دیدگاه مفسر با بافت تاریخی متن مطابقت دارد. واینسهایمر نشان میدهد که چگونه گفتگو برای سرزندگی آثار ادبی و ارتباط مداوم آنها ضروری است. در فصل آخر کتاب، واینسهایمر مفاهیم هرمنوتیک گادامر را برای بحث های معاصر دربارۀ مطالعه اثر کلاسیک بررسی میکند. او برای مخاطبان این موضوع را می شکافد که ما اساسا به چه چیزی «کلاسیک» می گوییم.
کتاب هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی