واپنیرا! گردبادی خوفناک در شهر کانزاس وزیدن میگیرد و دوروتی و سگ کوچولویش را با خود میبرد... به سرزمینی جادویی به نام از! آنجا، دوروتی با مترسکی سخنگو، هیزمشکنی حلبی و شیری بزدل آشنا میشود. دوروتی و دوستهای جدیدش جادهی آجری زردی را که درست بهرنگ پنیر چدار است، در پیش میگیرند و راهی ماجراجویی شگفتموشانگیزی میشوند. آیا دستآخر جادوگر مرموز از را ملاقات میکنند؟ آیا دوروتی در نهایت راه بازگشت به خانه را پیدا میکند؟
(از متن ناشر)
عالی بود سبک خاصی داره که آدمو جذب خودش میکنه