در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
«داستان پادآرمانشهر» در قرن بیستم، ریشه در داستان های نویسندگانی دارد که به آرمانشهر باور داشتند. نویسندگانی مثل «اچ جی ولز» و «ویلیام موریس»
بخش زیادی از چیزی که آن را «زندگی طبیعی انسان» می نامیم، از ترس از مرگ و مردگان سرچشمه می گیرد.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
بالارد راوی تلخیها و ویرانیهای بشر بود و همین بود که او و داستانهایش را دوست داشتنی میکرد.
رمان بسیار خوبی بود، خیلی جذاب و خوش خوان با قصه ای منحصر بفرد و داستان گویی استادانهی آقای بالارد که من یکی رو حسابی دنبال خودش کشید. فکر کنم یک روز یا یک روز و نیم خوندمش.
با خودم فکر میکردم اگر من هم در برجی زندگی میکردم که هر آنچه برای بیرون رفتن از خانه لازم دارم در آن موجود است،اسیر جبر آن نمیشدم؟اگر اتفاقاتی همه چیز را به سمت بی نظمی مطلق،مرگ و آشوب پیش میبرد آیا به حوادث تن نمیدادم و با وجود همهی تهدیدها و برگشتنم به اوج پست بودن انسان تکامل نیافته،خودم را به دست این جریان نمیسپردم؟ نظام آنارشیستی،نظام شورش طلبی،فرار از روزمرگی ذره ذره اش را میشود در این کتاب حس کرد
این کتاب و امپراطوری خورشید عالیه