اورسلا کی. لوگوین، یکی از بهترین هاست... او نه فقط نویسنده ی داستان های علمی تخیلی، بلکه نمادی ادبی است.
داستانی کلاسیک درباره ی دو سیاره ی زخم خورده از ستیزه و بی اعتمادی.
کتابی چالش برانگیز و ضروری.
نمی تونی انقلاب رو بخری. نمی تونی اون رو به وجود بیاری. فقط می تونی خودت انقلاب باشی. اون یا توی روحت وجود داره یا این که هیچ جای دیگه ای نیست.
آدمایی که دیوار می سازن، زندانی خودشون هستن. من می خوام برم وظیفه ی درست خودم رو توی ساختار جامعه انجام بدم. می خوام برم دیوارها رو خراب کنم.
یه زمانی می رسه، حدود بیست سالگی، که باید انتخاب کنی می خوای باقی عمرت رو مثل بقیه باشی یا این که از خصوصیات عجیبت بهترین استفاده رو ببری.
«داستان پادآرمانشهر» در قرن بیستم، ریشه در داستان های نویسندگانی دارد که به آرمانشهر باور داشتند. نویسندگانی مثل «اچ جی ولز» و «ویلیام موریس»
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
در میان همه ی قالب های ادبی، تنها ژانر علمی تخیلی است که به تغییر به عنوان هسته ی اصلی شکل دهنده ی روایت خود می نگرد و داستان را در محیط جدید و جذاب جامعه ای متفاوت نقل می کند.
چه این کتاب و چه کتاب صداها این نویسنده بدون پرداختن به جلدهای دیگه مجموعه هایی که ازشون انتخاب شدن ، ترجمه و راهی بازار شده. درسته داستان مستقلی دارن و این امکان هست که بشه بدون خوندن جلدهای قبل و بعد متوجه داستان و روندش شد اما درست نیست که هیچ توجهی به کل مجموعه نشه. به این میگن استفاده تجاری نه ارائهی فرهنگی!