واتسلاو هاول (به چکی: Václav Havel) (زاده ۵ اکتبر ۱۹۳۶ - درگذشته ۱۸ دسامبر ۲۰۱۱) اولین رئیسجمهور جمهوری چک از ۲ فوریه ۱۹۹۳ تا ۲ فوریه ۲۰۰۳ بود. او سیاستمدار، نمایشنامه نویس و نویسنده بود.
هاول در سال 1986 جایزه اراسموس و در سال 1990 جایزه گوتلیب دوتوییلر را برای کمک های برجسته اش برای بهزیستی جامعه دریافت کرد. در همان سال مدال آزادی نیز به او اعطا شد.
او در سال 1993 به عنوان عضو افتخاری انجمن سلطنتی ادبیات انتخاب شد.
تحلیل های درخشان و عمیق درباره سوءاستفاده از قدرت ناشی از منافع شخصی بوروکراتیک ها.
مجموعه ای الهام بخش برای ادای احترام به یک قهرمان فرهنگی و سیاسی، و منبعی با ارزش برای هر کسی که می خواهد اطمینان یابد که اصول دموکراسی در زمان ما هنوز گرامی داشته می شود.
مقالات هاول یک حساسیت پیچیده سیاسی و اخلاقی را نشان می دهد. [نگارش] با وضوح و صراحت فوق العاده او هدیه ای منحصر به فرد در زمینه استعاره و مثال است. او می تواند با یک عبارت یا یک کلمه، عدم درستکاری یک دوره را نشان دهد.
"هر عمل فرهنگی - در هر کجا که اتفاق بیفتد - بی شک پرمعنی و خوب است زیرا "وجود دارد" و همچنین چیزی را به کسی ارائه می دهد."
کابوسی به جان اروپای شرقی افتاده: کابوسی که در غرب آن است روی "دگراندیشی" نامگذاری کند. کیفیت این کابوس از باد هوای نیامده است. کابوسی که می توانیم گریبان سیستم را تغییر دهیم طبیعی و ناگزیر را به عنوان نتیجه ای در این تاریخ مشاهده کنیم.
هاول در این مجموعه بر تمایز بین «زندگی در حقیقت» و «زندگی در دروغ» تأکید میکند. به عقیده او، بسیاری از مردم در نظامهای سرکوبگر و استبدادی به زندگی در دروغ روی میآورند؛ یعنی تظاهر میکنند و خود را با دروغهای رسمی و تبلیغات حکومتی هماهنگ میسازند. اما هاول از زندگی در حقیقت دفاع میکند و معتقد است که هر شخص میتواند با اقدامهای کوچک و صادقانه، حتی در فضای محدود، زندگی در حقیقت را برگزیده و به آزادی واقعی نزدیک شود. هاول به نقش روشنفکران و مسئولیت آنها در برابر جامعه توجه زیادی دارد. او از روشنفکران میخواهد تا نسبت به واقعیتهای اجتماعی و سیاسی بیتفاوت نباشند و به جای انطباق با سیستمهای سرکوبگر، حقیقت را دنبال کنند. هاول معتقد است که روشنفکران، به عنوان افراد آگاه، باید به نقد و افشای دروغهای حکومتی بپردازند و مردم را به تغییر و حرکت به سمت آزادی تشویق کنند.
در این کتاب مثالی از «سبزیفروش» که یکی از مشهورترین استعارهها در نوشتههای واتسلاف هاول است آمده است. این مثال برای توضیح نحوه عملکرد نظامهای توتالیتر و همچنین تأثیر رفتار فردی بر حفظ یا شکستن این نظامها به کار میرود. در این مثال، هاول یک سبزیفروش را تصور میکند که در ویترین مغازه خود نوشتهای با شعار «کارگران جهان متحد شوید!» قرار داده است. این سبزیفروش به احتمال زیاد اعتقادی واقعی به این شعار ندارد، اما آن را آویزان میکند، چون از او انتظار میرود و نگران پیامدهای مخالفت است. در واقع، این عمل او نشاندهنده انطباق با وضعیت موجود و اطاعت از نظامی است که او را وادار به نمایش ظاهری و تبعیت میکند. هاول با این مثال نشان میدهد که چنین رفتارهایی، هرچند بهظاهر بیاهمیت، به دوام سیستمهای سرکوبگر کمک میکنند؛ زیرا تا زمانی که افراد به این گونه رفتارها تن دهند و نقشهای تحمیلشده را بپذیرند، نظام میتواند به کار خود ادامه دهد. اما اگر همین سبزیفروش تصمیم بگیرد که این شعار را بردارد و دیگر در بازی شرکت نکند، او عملاً در برابر سیستم میایستد. این اقدام کوچک، از نظر هاول، میتواند جرقهای برای دیگران باشد تا همبستگی نشان دهند و نافرمانی مدنی را آغاز کنند. به این ترتیب، هاول با مثال سبزیفروش به اهمیت قدرت افراد بیقدرت اشاره میکند و نشان میدهد که حتی کارهای کوچک، مانند نپذیرفتن دروغهای تحمیلشده، میتواند به مقاومت جمعی در برابر ظلم منجر شود و نظامهای استبدادی را تضعیف کند.
چرا در گوگل بوک و آمازون ، همین کتاب ، بالای چهارصد صفحه دارد ؟
یه درصد فکر کنید بذارن همچین کتابی بدون سانسور تو ایران چاپ بشه :)
جالبه که یک جامعه کمونیستی انقدر با جامعه اسلامی ما نقاط اشتراک دارن . توصیه میکنم بخونید . واقعا الان روز ما احتیاج به این کتابها داریم . یک پیشنهاد هم دارم بجای عیدی این کتاب رو به اقلا پنج نفر هدیه بدید. اگاهی پاشنه اشیل حکومتهای توتالیتر هستش
خواندن این کتاب را به همه پیشنهاد میکنم. از نان شب واجبتر است!
در تمامی صفحات این کتاب به طور عجیبی حس خویشتن پنداری یک ایرانی ترغیب میشود . عجیب معماری نظامهای دیکتاتوری شبیه به هم است و عجبا که دیکتاتورها اشتباهات یکسان را تکرار میکنند. به یاد جمله اوباما در کتاب سرزمین موعود پس از مکالمه اش با حسنی مبارک مصری اوفتادم " دیکتاتورها از جایی به بعد به آن صورت که دوست دارند میبینند و به آن شکل که ترجیح میدهند میشنوند" فقط درک یک جمله از این کتاب کافی است "زندگی در دایره حقیقت به جای ظواهر"
منظور زیستن با حقیقت است. یعنی پیش و بیش از آنکه بخواهی دروغهای رژیمهای توتالیتر را افشا کنی و یا حتی از حقیقت با مردم سخن بگویی، باید سبک زندگی روزمره ات و کنشهای فردی و اجتماعی ات، دقیقا آنطور باشد که دلت میخواهد و حقیقت وجودت است. همانطور که مثلا از آغاز "جنبش زن، زندگی، آزادی" بسیاری از زنان این سرزمین تصمیم گرفتند روسری را از سر درآورده و شجاعانه آنطور در بیرون از خانه ظاهر شوند که دوست دارند و فکر میکنند درست است. این معنای زیستن با حقیقت یا بقول الکساندر سولژنیتسین "زندگی؛ نه با دروغ" است
البته تعریف دیکتاتوری با حکومت توتالیتر متفاوت هستش اگر با دقت خونده باشید
کتاب اصلی بیشتر از ۴۰۰ صفحه اس معلوم نیست چه بلایی بر سر ترجمه اورده اند که شده ۱۶۰ صفحه💔آدم یه کتاب میخواد بخونه کلا زده میشه
کدوم نسخه رو دیدی که 400 صفحهست دوست عزیز؟ نخستین چاپ کتاب (1978) فقط 228 صفحه بوده. البته بازم کُنه سوال شما بی جواب میمونه که چطوری کتاب رو 164 صفحه ترجمه کردن. روی هم رفته داریم در مملکتی زندگی میکنیم که کتاب با سانسور قلع و قمع میشه.
در مقدمه کتاب توضیح داده که این نوشته ای از هاول جهت اینکه برخی از روشنفکران دیگه بر روی این نوشته نظزات خود را بدهند . بنابراین امکان داره نسخه مدنظر شما با نوشتههای تکیملی سایرین بر روی کتاب باشه
آیا مجموعهی تجربه و هنر زندگی در انتشارات فرهنگ نشر نو همین دو جلد رو شامل میشه؟ فلسفه تنهایی و قدرت بی قدرتان و این که نوشته شده مجموعهی دوم؛ آیا مجموعهی اول هم وجود داشته؟
منظور از مجموعه اول، مجموعه ای است که با سرپرستی خشایار دیهیمی در انتشارات گمان به چاپ رسیده و در ادامه مجموعهی دوم در انتشارات نشرنو منتشر گردیده است
اسم مجموعه اول چیه
ایدئولوژی شیوه دلفریب و غلط اندازی برای ارتباط با جهان است. به انسانها توهم هویت، کرامت و اخلاق میدهد اما در واقع راه را برای دست کشیدن از همه آنها هرچه هموارتر میکند. چون منبع چیزی "فراشخصی و عینی" است، به افراد امکان میدهد وجدانشان را فریب دهند و عقیده حقیقی و راه و رسم زندگیِ خفت بارشان را از چشم جهانیان و خودشان پنهان نگاه دارند. ایدئولوژی بسیار عملگرایانه است امّا در عین حال شیوه ای به ظاهر موجه و متین برای مشروعیت بخشیدن به همه چیز از بالا و پایین و همه جوانب هم هست؛ هم مردم را نشانه میگیرد و هم خدا را! پرده ای است که آدمها میتوانند زندگی و هستی ساقط شده و بی اهمیتی وجودشان و سازش با وضع موجود را پشت آن پنهان کنند ایدئولوژی عذر و بهانه ای است که به کار همه کس میآید، از سبزی فروش گرفته که ترس از دست دادن کار و کاسبی اش را پشت علاقه ای ظاهری به اتحاد کارگران جهان مخفی میکند تا عالیترین صاحب منصبان حکومتی که میتوانند شوق و شهوت باقی ماندن در قدرت (و کسب ثروت) را در لفافه عبارتها و گفته هایی با مضمون خدمت به طبقه کارگر و محروم پنهان نگاه دارند. بنابراین کارکرد اصلی و توجیه گر ایدئولوژی دامن زدن به این توهم افراد، چه قربانیان و چه ارکان قدرت، در نظام (پسا)توتالیتر است که نظامشان با نظم انسانی و نظم عالم سازگار است. بخشی از کتاب "قدرت بی قدرتان نوشتهی واتسلاو هاول"
امیدوارم در چاپ جدید کل متن ویراستاری بشه غلتهای دستوری و جمله بندی خیلی داره به یک مورد اشاره میکنم : ص128 نوشته شده: بعضی اوقات آنچه به چشم میآید فقط شواهدی جنینی از {این} فرایند شکل گیری این ساختار است ---
کتاب از سایت نشر نو حذف شده گویا دیگه تجدید چاپ نخواهد شد
لطفا این کتاب رو موجود کنید 😭
ایدهی هاول در مقالهی "قدرت بی قدرتان" برای مقابله و بقا در دستگاه سرکوب نظامهای توتالیتر آنطور که خود میگوید این است: مسئله نه رویارویی با حاکمان است و نه حتی بحث با آنها. مسئله حتی گفتن حقیقت هم نیست؛ گرچه در مقابل یک سیستم مبتنی بر دروغ، بیان حقیقت امر مهمی است. مسئله حیاتی عبارتست از "زیستن با حقیقت" هرچیزی جز این یعنی سازش و کوتاه آمدن در برابر رژیم توتالیتر.
بسیار کتاب جالبی بود، حتما مطالعه کنین، مخصوصا برای ما که تجربه این چیزا رو داریم
هاول در این کتاب نشان میدهد که وضعیت پس از آن دوره آزاد سیاسی تغییر اساسی کرده است. خفقان موجود، نبود آزادی، سرکوب و بسیاری از موارد دیگر، حال به نحوی تازه در جامعه برقرار شده است. واتسلاف هاول اشاره میکند که این وضعیت را دیگر نمیتوان نتیجه یک حکومت دیکتاتوری دانست. «اگرچه بیشتر اوقات برای توصیف نظام حاکم از لفظ دیکتاتوری استفاده میشود» اما هاول آن را نظام پساتوتالیتر مینامد.
و البته بلافاصله اشاره میکند: ((بخوبی میدانم که این اصطلاح احتمالاً دقیقترین اصطلاح ممکن نیست، ولی از طرف دیگر اصطلاح بهتری برایش نیافتم. پیشوند "پسا" را البته به این منظور انتخاب نکردم که بگویم نظام ما توتالیتر نیست بلکه میخواهم بگویم ما با نظام توتالیتری سروکار داریم که شبیه به دیکتاتوریهای کلاسیک نیست.)) و البته بعدها نویسندگانِ دیگری از جمله میلان کوندرا و ایوان کلیما نیز بر این نام گذاریِ هاول ایراد گرفتند و گفتند که نظام کمونیستی چکسلواکی دقیقاً نمونه بارز و آشکار یک نظام توتالیتاریستی است و مفهوم پساتوتالیتر معنایِ دیگری دارد.
این کتاب و کتاب نامههای سرگشاده از همین نویسنده با اختلاف از بهترین کتابهای غیر داستانی هست که تا حالا خوندم…هاول در این کتاب سعی کرده به جامعه ای بی حال و بی انگیزه روشهای مبارزه و مقابله با حکومتهای تمامیت خواه رو آموزش بده.خوندنش به شدت توصیه میشه.
دوستان میتوانید این کتاب و بیانیه ۷۷ و نامهی مهم تاریخیِ هاول به هوساک را از سایت بنیاد عبدالرحمن برومند در قالب یک فایل پی دی اف به رایگان دانلود کنید و بخوانید. برای دَرک بهترِ فضایِ تاریخی و سیاسیِ این اثر و سایر آثار غیرداستانی هاول پیشنهاد میکنم حتماً اون مجموعه رو بخونید
قطع این کتاب رقعی هستش که به اشتباه پالتویی درج شده...
قطع کتاب پالتویی است
تو سایت انتشارات نشر نو، قطع کتاب رو رقعی اعلام کرده...
این کتاب به شما پاسخ خواهد داد یک فرد عادی در یک جامعه پساتوتالیتر چه قدرتی دارد و مبارزه او با حکومت چه پیامدهایی دارد و خواندن این کتاب رو با شدت توصیه میکنم