رمانی با عواطف درخشان.
ژرف و پرمایه.
به شکل شگفت انگیزی زیبا.
در خانه هایی که شاعران به دنیا آمده اند زن ها حکومت می کنند و به ویژه مادران، مادران شاعران. پشت سر آن ها، سایه ی پدر رنگ می بازد.
او دیگر تابع آنچه اتفاق می افتد نخواهد بود، بلکه آنچه اتفاق می افتد تابع آن چیزی خواهد بود که او می نویسد.
او عمرش را مثل کلاف دراز کثیفی که باز می شد زندگی نمی کرد؛ او بودنش را زندگی نمی کرد، بلکه آن را در خواب می دید؛ او در این زندگی-خواب، از خوابی به خوابی دیگر می پرید؛ خواب می دید، در خواب خوابش می برد و یک خواب دیگر می دید؛ به طوری که خوابش مثل جعبه ای بود که در آن یک جعبه ی دیگر بود و در آخرین جعبه هم باز یک جعبه ی دیگر بود و در این یکی هم باز یکی دیگر و همینطور به ترتیب.
«کوندرا» یکی از متبحرترین رمان نویسان روزگار ماست. او نه تنها به نوشتن رمان های فوق العاده مشهور است، بلکه همواره به تحلیل آثار ادبی نیز دست زده است.
معمولا کتابها برای من جنبه یهای چند بعدی دارند. هر چی تعداد این بعدها بیشتر باشه، لذت بردن من از اون کتاب هم به مراتب بیشتر میشه. کتاب "زندگی جای دیگریست" برای من جنبهی یک کتاب دو بعدی رو داشت که فقط میشد از روبه رو بهش خیره بشی و هیچ راهی برای نفوذ به عمق کتاب وجود نداشت. به همین خاطر نتونستم اون اندازه ای که انتظارشو داشتم با داستان کتاب و شخصیت هاش ارتباط برقرار کنم و ازش لذت ببرم بگذریم که ترجمه هم پر از سانسور و حذفیات بود
میلان کوندرا یکی از نویسندههای مورد علاقهی من هست. تقریبا تمام کاریها این نویسنده رو خوندم و از بیشترشون هم لذت بردم. با این حال باید اعتراف کنم که این کتاب رو فقط به زور خوندم که تمومش کرده باشم
بدون شک بهترین اثر کوندرا و یکی از بهترین رمانهایی که خوندم
معلومه اصلاً از کوندرا تخوندی
داستان این کتاب درباره رابطه یک مادر و پسرش هست. نویسنده به خوبی به شرح رابطه این دو میپردازه و در کنار آن انتقاداتی را به مناسبات اجتماعی و سیاسی وارد میکنه. توصیفات دقیق و روانشناسانه شخصیتها به کشش و جذابیت داستان افزوده است.