در خانه هایی که شاعران به دنیا آمده اند زن ها حکومت می کنند و به ویژه مادران، مادران شاعران. پشت سر آن ها، سایه ی پدر رنگ می بازد.
او دیگر تابع آنچه اتفاق می افتد نخواهد بود، بلکه آنچه اتفاق می افتد تابع آن چیزی خواهد بود که او می نویسد.
او عمرش را مثل کلاف دراز کثیفی که باز می شد زندگی نمی کرد؛ او بودنش را زندگی نمی کرد، بلکه آن را در خواب می دید؛ او در این زندگی-خواب، از خوابی به خوابی دیگر می پرید؛ خواب می دید، در خواب خوابش می برد و یک خواب دیگر می دید؛ به طوری که خوابش مثل جعبه ای بود که در آن یک جعبه ی دیگر بود و در آخرین جعبه هم باز یک جعبه ی دیگر بود و در این یکی هم باز یکی دیگر و همینطور به ترتیب.