هر از گاهی این احساس بسیار عجیب را دارم ک دلم واقعا نمی خواهد این مکان [زندان] را ترک کنم. دست کم حالا نه.
اینجا دچار حال و هوایی می شوی ک تا حدی ب خواب زمستانی می ماند. خودت را مجاز می دانی ک با روزمرگی قالبی زندگی زندان کنار بیایی. در خواب مرگ نمای شیرین ذهنی غرق شوی و فکر بازگشت ب دنیای خبیث ک عزم مدام می طلبد، هولناک می شود
زندانی از این دست، سوراخ وحشتناکی است؛ روزهای پی در پی زل زدن ب دیوارها تفریح ندارد، اما با هر توقیف، تحمل زندان برایم آسانتر می شود، زیرا خیلی چیزها ک زمانی پریشانم می کردند، حالا دیگر نه موجب تعجبم می شوند و نه آشفته ام می کنند.
آزادی و قانونمندی، شرایط اساسی هر سازمان اجتماعی عادی و سالم هستند، تلاش یک ملت برای احیای آنها پس از سال ها، چیزی نیست ک تاریخ دنیا را تکان بدهد، فقط تلاشی است برای زدودن نابهنجاریها، اعم از اینکه ملت خود را سوسیالیست بنامد یا نه.