فوق العاده قابل توجه.
داستانی درباره ی احساس درک نشدن و بیگانگی متقابل.
یکی از بزرگترین اعترافات در ادبیات.
درست است تو هیچگاه به راستی مرا مورد تبیه بدنی قرار ندادی ولی فریادهای تو، سرخی چهره ات، روش عجولانه ات در باز کردن کمربند و قرار دادن آن روی پشتی صندلی، همه ی این ها بسیار بدتر از کتک خوردن بود. مثل وقتی که بخواهند کسی را دار بزنند اگر او را به راستی حلق آویز کنند، می میرد و همه چیز تمام می شود اما اگر او را مجبور کنند در همه ی مراسم پیش از اعدام شرکت کند و در لحظه ی انداختن طناب دار به گردنش خبر لغو حکم اعدام را به او بدهند، بی شک در تمام زندگی رنج گره ی دار را دور گردن خویش احساس خواهد کرد.
شاید تو هم آن شبی را به خاطر داشته باشی که آب می خواستم و دست از گریه و زاری برنمی داشتم، قطعا نه به این دلیل که تشنه بودم، بلکه می خواستم شما را بیازارم و کمی هم خود را سرگرم کنم. تهدیدهای خشنی که بارها تکرار شد، بی نتیجه ماند. مرا از تختخواب پایین آوردی، به بالکن بردی و مرا با پیراهن خواب لحظه ای پشت در بسته نگه داشتی. نمی خواهم بگویم که این کار اشتباه بزرگی بود. شاید برایت غیرممکن بود آسایش شبانه ات را به روش دیگری بازیابی. با یادآوری این خاطره فقط می خواهم روش های تربیتی و تأثیری را که بر من داشتی، یادآوری کنم. احتمالا واکنش تو کافی بود تا شب های دیگر چنین نکنم، ولی در درون کودکی که من بودم، زیانی به بار نشست.
پدر بسیار عزیزم، به تازگی پرسیدی چرا به نظر می آید از تو می ترسم. هیچ وقت نمی دانستم چه پاسخی بدهم، کمی به این دلیل که به راستی ترس بخصوصی در من برمی انگیزی و شاید باز به این دلیل که این ترس شامل جزئیات بی شماری است که نمی توانم همه ی آن ها را بسنجم و به طور شفاهی بیان کنم. اکنون هم که می کوشم با نامه پاسخت را بدهم، باز هم پاسخی ناکامل خواهد بود زیرا حتی هنگام نوشتن، ترس و پیامدهایش، رابطه ی من و تو را مخدوش می کند و اهمیت موضوع از حافظه و درک من پا فراتر می گذارد.
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
داستان های «فرانتس کافکا»، معنی هایی را در خود جای داده اند که تنها پس از مطالعه ی چندباره ی آثار او برای مخاطبین آشکار می شوند.
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
مخاطبین امروزی می توانند قدردان براد باشند که آثار کافکا را نگه داشت ولی واقعیت امر این است که کتاب محاکمه به خاطر «یک خیانت در امانت» در دسترس ما است
مطالعه ی آثار عجیب و کابوس وار کافکا به ما یادآوری می کند که پشت نقاب زندگی روزمره ی هر فرد، یک زندگی عاطفیِ منحصر به فرد و پر فراز و نشیب وجود دارد.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
درود, دوستان لطف میکنید توضیح بدید کدوم ترجمه بهتر هست؟
من ترجمهی الهام دارچینیان رو خوندم بنظرم ترجمش خوب و روانه
این کتاب خب رمان نیست و خب حس میکنم اگر نتونید حس و حال کاراکتر کافکا رو درک کنید؛ این کتاب براتون به شدت خسته کننده میشه. یکی از معدود کتابهایی بود که تا صفحه ۷۰ بیشتر نخوندم.
الهام دارچینیان از متن انگلیسی و آقای فرامرز بهزاد از متن آلمانی ترجمه کردن پس طبیعتا بهزاد بهتر ترجمه کرده
بی صبرانه منتظرم خواندنشم
ای وای خیلی دلم برا کافکا میسوزه یاد خودم میگفتم 😭😭
یجاهایی از کتاب انگار خودم نوشتم!
نشر نگاهش قرار نیست موجود شه؟!
نشر نگاه، ترجمه خوبی داشت.