فوق العاده روشنی بخش... شفیر و مولاینیتن نقش مهم، جدید و بسیار خلاقانه ای در زمینه روانشناسی داشته اند.
این کتاب بینش های اساسی در مورد اثرات فقر در شناخت و نیز توانایی ما در انتخاب را ارائه می دهد.
فقر احمق می کند یک کتاب گیرا است ، سرشار از ایده های جدید ، داستان های خارق العاده و پیشنهادات ساده ای که می تواند شیوه زندگی شما را تغییر دهد.
در طول نیم قرن گذشته، دانشمندان علوم اجتماعی، آثار اضطراب و حواس پرتی روی توجه و کنترل را به خوبی کاویده اند. این مفهوم در سازوکار مغز نیز دیده می شود: در زمان اضطراب و کارهایی که نیاز به کنترل فرد روی خودش دارد، سطح گلوکوز در قشر جلویی مغز کاهش می یابد. این منطقه به توجه، برنامه ریزی و انگیزه مربوط است. قندخون کم هم باعث تقلیل ظرفیت های فیزیکی می شود. اما با وجود پیشرفت های حاصل شده در روان شناسی و علوم اعصاب، این ایده که یافته های رفتاری می تواند سبب ایجاد بینشی متفاوت به تصمیمات اقتصادی شود، موضوعی جدید است. اقتصاد نوکلاسیک سال ها بر این باور بود که افراد، کنشگرانی عقلایی و خودخواه هستند که همواره تصمیمات را طوری می گیرند که بهترین وضعیت ممکن برایشان پدید آید. اما در سال ۱۹۷۹، دنیل کانمن۴ از دانشگاه پرینستن و آموس تورسکی۵ از دانشگاه استنفورد، مقاله ای پیشگامانه در رابطه با تصمیم گیری نوشتند که باعث شد این دیدگاه آرام آرام به عقب رانده شود. مطالعۀ آن ها مدعی بود که شکل ارائۀ گزینه ها به اندازۀ ارزش چیزهای مختلف نزد افراد، در تصمیم گیری دخیل است. ۲۳ سال بعد و پس از مرگ تورسکی، کانمن جایزۀ نوبل را به خاطر دستاوردهایش در این زمینه برد.
به گفتۀ نویسندگان کتاب، همین داستان دربارۀ مشکلاتی مانند فقر نیز صادق است. کسانی که خود را در چرخۀ کمیابی می یابند، ناگزیر عملکردشان دچار نقصان می شود، تمرکزشان کاهش می یابد و برنامه های بلندمدت آنان، جایش را به برنامه ای کوتاه مدت می دهد: خاموش کردن آتش مشکلات مالی. این خود مشکلات دیگری به وجود می آورد. با این تفاسیر چرا برنامه هایی اجتماعی طراحی نکنیم که به این رفتارهای ناشی از کمیابی بپردازد؟ چرا به جای «خلبان» نگاهی به داخل «کابین» نیندازیم؟
اگرچه دانشمندان علوم اجتماعی از مسائل اقتصادی مرتبط با فقر به خوبی مطلع اند؛ دربارۀ آثار روانی که در هر گروه از افراد ایجاد می کند، اطلاعات چندانی ندارند. آنطور که مولاینیتن می گوید، اهمیت این دانش اجتماعی به اندازۀ دانش تکنولوژیکی است که سیاست گذاران برای حل مشکلات به آن تکیه می کنند. دانشمندان منابع گسترده ای را صرف توسعۀ داروها، فناوری های تصفیۀ آب، ابزار مالی و خدمات اجتماعی می کنند که برای کمک به افراد نیازمند طراحی شده اند؛ اما واداشتن افراد به استفاده از این فناوری ها نیازمند فهم ذهن و روان آنهایی است که از این ابزارها استفاده می کنند. سیاست گذاران باید این نوع پژوهش ها را در اولویت قرار دهند.
اگر ذهن بر روی یک چیز متمرکز باشد، دیگر توانایی ها و مهارت ها مثل توجه، کنترل فرد روی خودش و برنامه ریزی بلندمدت مختل می شود
کسانی که خود را در چرخهٔ کمیابی می یابند ناگزیر عملکردشان دچار نقصان می شود؛ تمرکزشان پایین می آید، برنامه های بلندمدت جایش را به خاموش کردن کوتاه مدت آتش مشکلات مالی می دهد و مشکلات دیگری را به وجود می آورد.
کتاب جالبی هست اما مطالبش به شکل کسالت باری تکرار میشن
این کتابو نشر ققنوس با اسم کمبود منتشر کرده ترجمه اش روان تره اما چون تبلیغی پشتش نبوده فروش نرفته
این همان کتاب کمبود است ، با اسم جدید!
اسم کتاب چیز دیگه ایه و برای بازارگرمی این اسم رو نوشتن که یه جورایی توهین به مخاطب حساب میشه ولی محتوای کتاب خواندنی و جالب هستش