کسی چه میداند شاید نقشزدن هم پیوسته یک جور تمرین تنهایی بوده؛ حرف و حدیثی روی دل مانده، منقش به حالت یا حروف بر سطوحی رایج در هر زمان؛ تجربهای که حاصل آن همین قدر ممکن است به کار یک همدرد دلسوخته، یک همذات سودازده در موقع و مکانی دیگر بیاید - که با خود زمزمه کند: پس یکی دیگر هم پیش از این همین عوالم مرا داشته - یا هرگز هم به کار هیچ کس نیاید.
کتاب گاوهای هگل یا پلنگ پوتیفار