ماجرای رمان «تبلور روناک» در حوالی سال 1354 در یکی از روستاهای سنندج استان کردستان اتفاق میافتد...
داستان عاشقی دختری به اسم روناک که دلباختهی پسری به اسم شاهو میشود، شاهو پسر اردشیرخان، اردشیری که دشمن خونی پدر روناک یعنی حاجی منوچهر است...
میان این دو فرسنگها فاصله است، داستان دستخوش اتفاقات زیادی است و زندگی این دو را به چالش میکشد...
حاجی منوچهر از ازدواج اولش دو دختر با نامهای چیمن و کژال دارد و حاصل ازدواج دومش با خاتون هاجر دو پسر و یک دختر با نامهای دیاکو، سیروان و روناک است...
چیمن با پسری به اسم بهرام ازدواج میکند، روناک به همراه شاهو از روستا فرار میکند و در روستایی دیگر با شاهو عقد میکند، برادرهایش او را پیدا میکنند، شاهو را شکنجه و روناک را به روستا برمیگردانند و او را در خانه زندانی میکنند، پدر روناک او را تهدید میکند که اگر از شاهو طلاق نگیرد، قطع به یقین شاهو را خواهد کشت...
این کتاب براساس یک داستان واقعی نوشته شده است.
کتاب تبلور روناک