...مه سیما، ببین چگونه آمدن نام تو بر زبانم باعث تجسم خالص زیبایی بکری است متعالی از هر شکل معین. حسی والا، فراسوی نگریستن فروغ زیبایی ات صورتت را در خود محو کرده است. به طور حتم تو از تلالو سوزان این زیبایی آگاهی، به همین خاطر هیچ وقت در دیگان حیران نظاره گران خیره نمی گردی. در آن زمان مدت ها بود که از پایان مدرسه ام می گذشت و هنوز هیچ رشته تحصیلی که نظرم را جلب کند پیدا نکرده بودم. در حیاط نشسته بودم که ناگهان ضجه های دلخراش مادرم خیال های محالم را، که تنها لحظه های ناب زندگی م بود، از هم گسست.