کتاب محاکمه ی میرزا رضای کرمانی

Trial of Mirza Reza Kermani
نمایشنامه ها و یادداشت ها
کد کتاب : 13688
شابک : 978-6002533883
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 232
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

گردآوری:حمید تبریزی

معرفی کتاب محاکمه ی میرزا رضای کرمانی اثر غلامحسین ساعدی

"محاکمه ی میرزا رضای کرمانی" مجموعه ای است از "نمایشنامه ها و یادداشت ها" به قلم "غلامحسین ساعدی" که کار گردآوری آن ها، توسط "حمید تبریزی" صورت گرفته است. "غلامحسین ساعدی" ملقب به "گوهرمراد"، از سرشناس ترین چهره های ادبیات نمایشی کشور است که طی دوران فعالیت خود، اقدام به نوشتن تعداد زیادی نمایش نامه و شکل های دیگری از آثار ادبی نمود. از قلم وسیع او، قصه و ترانه، نمایش نامه و فیلم نامه، جستار و مقاله و یادداشت های فراوانی به جا مانده است، که همگی قالب های مختلفی بودند، برای اینکه تفکر و تخیل او را به منصه ی ظهور بنشانند.
مجموعه ی پیش رو تحت عنوان "محاکمه ی میرزا رضای کرمانی" که با همت بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، در دویست و چهل صفحه به انتشار رسیده، آثاری را در خود جای داده است که "غلامحسین ساعدی" برای نشریه های گوناگون فرستاده بود اما این نشریات برخی گمنام و برخی در شهرهای دور بوده اند. به همین دلیل غالب موارد گردآوری شده در این اثر، به طور عممومی از دید دوست داران وی پنهان مانده و برای نخستین بار در قالب یک کتاب در اختیار خوانندگان قرار می گیرند.
از نمایش نامه هایی که در این مجموعه جمع آوری شده است می توان به نمایش نامه ی "محاکمه ی میرزا رضای کرمانی" که عنوان مجموعه نیز بر اساس آن انتخاب شده، "کاربافک ها در سنگر"، "خانه ی برفی"، "لیلاج ها"، "پیام زن دانا"، "میمون خاتون"، "قاصدها" و "شبان فریبک" اشاره کرد و از یادداشت های این مجموعه نیز می توان "انقلابی در تئاتر"، "بازیگری همه فن حریف"، "هست شب، آری شب"و "نصرت کریمی و صورتک هایش" اشاره کرد.

کتاب محاکمه ی میرزا رضای کرمانی

غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی (زادهٔ ۲۴ دی ۱۳۱۴، تبریز – درگذشتهٔ ۲ آذر ۱۳۶۴، پاریس) با نام مستعارِ گوهرِ مراد، نویسنده و پزشک ایرانی بود. ساعدی نمایشنامه نیز می‌نوشت و پس از بهرام بیضایی و اکبر رادی از نامدارترین نمایشنامه‌نویسان زبان فارسی به‌شمار می‌رفت.ساعدی در ادبیات و اندیشهٔ سیاسی از پیروان جلال آل احمد به‌شمار می‌رفت؛ و از اوایل تشکیل کانون نویسندگان ایران بدان پیوست.
قسمت هایی از کتاب محاکمه ی میرزا رضای کرمانی (لذت متن)
صمد بهرنگی تاریخ تولد و مرگ ندارد. برای او نمی شود شرح احوال و تراجم ترتیب داد. مرگ او آن قدر باورنکردنی است که زندگی اش بود و زندگی اش همیشه آن چنان آمیخته با هیجان بود که بی شباهت به یک افسانه نبود. یک معلم بود اگرچه تبعیدی روستاها ولی عاشق روستاها. توی دهات بین او و دهاتی جماعت هیچ فرقی نبود. او با آن کت مشکی اش سال های سال توی جاده ها بود، پای پیاده از دهی به دهی دیگر می رفت. همه او را می شناختند: صمد آمد. صمد رفته یام. صمد رفته آخیرجان. در روستاها، او هیچ نشانه ای از شهری گری نداشت، او در طویله، مدرسه، میدانچه ده، قبرستان، کلاسی درسی روبه راه می کرد. و در زندگی روستایی شرکت داشت. سر خرمن، در مجالس ختم، قرائت قرآن، در مساجد، عروسی، همه جا حضور داشت. همه چیز را ساده می پذیرفت، گلایه نمی کرد. دلخور نمی شد. غصه نمی خورد، آرزوهای طلایی نداشت. همه چیز را لمس می کرد، تجربه می کرد، می چشید. برای او تنها چیزی قابل قبول بود که قابل لمس بود، قابل درک بود، تلخ بود یا شیرین، به هرحال وجود داشت. قابل تجربه بود، می شد فهمید، فهماند. این بود که هیچ نوع کششی به شناختن دردهای ناشناخته بشری نداشت. هیچ وقت هم دچار این چنین دردهایی نمی شد. او گرسنگی را می شناخت. فقر را می شناخت، بیماری ها را می شناخت، ظلم و زورگویی را دردهای اصلی می دانست. این بود که اگر به مشکلی برمی خورد، جاخالی نمی کرد. روبه رویش می ایستاد، یا می شکست یا شکست می خورد. در صورت دوم هم اصلا ناله نمی کرد.