طبق علم روانشناسی، ما صفاتی را که در خودمان انکار می کنیم به دیگران فرافکنی می کنیم. طبق گفته دبی فورد: ما نمی توانیم صفتی را که در خودمان نداریم در دیگران تشخیص دهیم. یعنی ما تمامی آنچه که می بینیم و از آن خوشمان یا بدمان می آید هستیم. در واقع ما گاهی صفات بد را به دیگران برون فکنی نمی کنیم خیلی وقتها ما صفات مثبتی را که در خودمان است و قبول نداریم هم به دیگران نسبت می دهیم! وقتی با دیگران مجادله می کنیم ممکن است به ما صفاتی را نسبت دهند، ما فقط از بعضی از آن صفت ها از ته دل می رنجیم! و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستیم بپذیریم آن ویژگی در درون ما است و این دقیقا همان صفاتی است که در خودمان مخفی کرده ایم. این همه عصبانیت از شنیدن آن صفات به خاطر این است که ما همه عمر تلاش می کنیم تا کسی متوجه نشود و حالا کسی پیدا شده و به ما می گوید: « ما، آن هستیم » . ما سایه های خود را چنان پنهان می کنیم که بیشتر اوقات چهره ای را از خود نشان می دهیم که نقطه ی مقابل وجودی درون ما است. دبی فورد می گوید: مردمی که وانمود می کنند عقل کل هستند در بیشتر مواقع همان هایی هستند که سعی دارند احساس نادانی خود را مخفی کنند. بعضی از مردم زره ای از بیرحمی می پوشند تا حساس بودنشان را پنهان کنند. آدم هایی که در ظاهر متکبرند معمولا درونشان احساس ناامنی دارند. ما در کار تغییر چهره استادیم! اما واقعیت این است که فقط دیگران را با این نقابهای شخصیتی فریب نمی دهیم! در واقع قبل از دیگران خودمان را بیشتر فریب می دهیم. ما بیشتر از همه به خودمان دروغ می گوییم به حدی که باور کرده ایم آنی هستیم که به دیگران نشان می دهیم. اگر آرزوهای ما برآورده نمی شود، اگر کاملا شاد و راضی نیستیم بدانیم به خاطر این دیوار حفاظتی که بین « من و من » ساخته شده است.