در این لحظه نه چیزی هست که به هستی درآید و نه در آن چیزی هست که از هستی رهایی یابد، پس زاد و مرگی نیست که پایان یابد. از این رو، لحظه ی حال، آرامش مطلق [نیروانه] است.
این لحظه اگر چه در این دم هست، اما حدی ندارد، و این جا [مقام] شادی جاوید است
میهمان رفته است؛
به کناره ی آتشدان می زنم
و با خود سخن می گویم...
دور مرو!
هرچند که خواننده ای تهی دست باشی
تو اوگویی سوی منی؛ آن منی!..
از درون پشه بند
سقف معبد بلندتر می نماید._
تنهایی!
می اندیشم_
این اخرین زمان من است_
می خورم این خرمالو را.