کتاب مه اندود

Selected Stories
کد کتاب : 14338
مترجم :
شابک : 978-6226310338
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 88
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1960
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب مه اندود اثر ایتالو کالوینو

«مه اندود» مجموعه داستان هایی از ایتالو کالوینو، نویسنده سرشناس ایتالیایی است.

مه اندود، قارچ در دل شهر، آیینه آماج، کشیش اینیاتزیو، بارقه، ماه و نیاک، قلمرو دزدان، کبوتر معمولی، ماهی تابان، بازی و دعای چوپان نام داستان های این مجموعه اند.

کالوینو، نویسنده ای مبدع، نوآور است که توانسته از قید و بند سبک ها رها شود. می توان سبک خاص نوشتن او را چیزی بین سورئال یا پست مدرن دانست. کالوینو، برای نوع نگارش داستان های کوتاهش شهرت بسیاری پیدا کرده است و او را یکی از مهم ترین نویسندگان ایتالیایی قرن بیستم می دانند.

کتاب مه اندود

ایتالو کالوینو
ایتالو کالوینو (به ایتالیایی: Italo Calvino) (زاده ی ۱۵ اکتبر ۱۹۲۳ - درگذشته ی ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۵) نویسنده ی رمان و داستان کوتاه ایتالیایی است. وی سبک ادبی خاص خود را داشت که می توان آن را سوررئال یا پست مدرن توصیف کرد. سه گانه ی «نیاکان ما» (شامل شوالیه ناموجود، ویکنت شقه شده و بارون درخت نشین) و شهرهای نامرئی و شش یادداشت برای هزاره ی بعدی از تحسین شده ترین آثار او هستند. وی را یکی از مهم ترین نویسندگان ایتالیایی قرن بیستم می دانند.
قسمت هایی از کتاب مه اندود (لذت متن)
هر روز می بایست به محله هایی رود تا برای صومعه صدقه جمع آوری کند. به محلهٔ تنگ دست ها، بی بضاعت ها. از این روی اعانهٔ مسکین ها با دل و جان بود.اما هیچ وقت از فرانکینوی محضردار درخواست اعانه نمی کرد. چون او را آدم سیه قلبی می دانست که خون مردم بدبخت را می مکید.یک روز فرانکینو حسابی آزرده خاطر بود از اینیاتزیو به خاطر اینکه هیج وقت قدم به خانه اش نمی گذاشت. برای همین تصمیم گرفت که به صومعه برود تا از رفتار خصمانه کشیش اینیاتزیو پیش رئیس صومعه گلایه کند: «پدر به نظرتان من این قدر آدم بی ارزشی هستم که او هیچ وقت به من سر نمی زند؟»رئیس صومعه بهش گفت که به اعصابش مسلط باشد، چون خود رئیس صومعه به کشیش اینیاتزیو تذکر خواهد داد، بنابراین، محضردار آروم شد و رفت.وقتی کشیش اینیاتزیو به صومعه برگشت، رئیس صومعه بهش گفت: چرا به فرانکینوی محضردار سر نمی زند؟ چرا رفتارش با او خصمانه است؟ بعد از شماتتش نیز بهش دستور داد: «برو پیش او و هر مقدار اعانه بهت داد بگیر و بیاور»!کشیش اینیاتزیو چیزی نگفت و در سکوت ماند و فقط تعظیم کرد.