اینجا کتابی است که برای من از هر کتاب دیگری با اهمیت تر است: فضیلت های ناچیز.
کتابی که به من آموخت چه می خواهم به دخترم بیاموزم.
گینزبورگ که از بهترین نویسندگان در ایتالیای معاصر در نظر گرفته می شود ، با این مجموعه ، می تواند مخاطبان گسترده آمریکایی را به خود جلب کند.
می گفت نمی تاوند دوستانی را که درو هستند دوست بدارد . نمی خواست از دوری شان رنج ببرد و آنان را فورا از ذهنش بیرون می داد .
موسیقی بسیار نزدیک به دنیای من بود و دنیای من ، چه کسی می داند چرا آن را نپذیرفت .
کسی که یک بار رنج کشیده است ، تجربه درد را هرگز فراموش نمی کند . کسی که ویرانی خانه ها را دیده است به وضوح کامل می داند که گلدان های گل ، تابلوها و دیوارهای سپید ، اشیایی ناپایدارند . خوب می داند خانه از چه چیز ساخته شده است . یک خانه از آجر و گچ ساخته شده است و می تواند فرور ریزد . یک خانه خیلی محکم نیست .
ما ساکت بوده ایم، به خاطر اعتراض و از سر خشم. ساکت بوده ایم تا به والدینمان بفهمانیم که کلمات سنگین آنان دیگر به درد ما نمی خورد. ما کلمات دیگری در کیسه داشتیم. ساکت بودیم، لبریز از اعتماد به کلمات تازهٔ خودمان. آن کلمات تازه مان را می بایست خرج کسانی می کردیم که آنها را می فهمیدند. از سکوت مان سرشار بودیم. اکنون از آن شرمساریم و اندوهگین و کم ارزشی آن را می فهمیم.
به چشم یک رمان و داستان بهش نگاه نکنید رمان داستان نیست بلکه تجربههای شخصی خودشه
بسیار عالی و تاثیر گذار پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید